به گزارش فضای مجازی دفاع پرس، وبلاگ سرزمین نور نوشت:
یکی از همرزمان شهید حاج یدالله کلهر تعریف می کند:
در سوریه همین طور که با ماشین حر کت می کردیم و از چند پست نگهبانی گذشتیم، متوجه نشدیم که آخرین پست بازرسی را هم رد کرده و به خط مرزی رسیدیم.
آخرین پست ایست بازرسی، که متعلق به اسرائیل بود.
به خاطر این که یکی از نیروهایشان قرار بود رد شود، باز بود و ما آن را هم رد کردیم.
البته وقتی از آن جا عبور کردی، .مامورین سوری فریاد می زدند:
اسرائیل، اسرائیل؛ اما ما توجهی نکردیم.
تا این که به اولین تابلو برخوردیم.که با تابلوهای دیگر فرق داشت.تازه فهمیدیم قضیه از چه قرار است.
راننده سریع مسیر ماشین را عوض کرد، همه دستپاچه شده بودیم.
در این بین حاج یدالله که مثل همیشه آرام بود و می خندید،گفت:«بابا، حالا که تا این جا اومدیم، بر گردیم چند تا اسرائیلی رو بکشیم که لااقل دست خالی بر نگردیم.»