به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، در راستای معرفی شهدای استان مازندران، دفتر زندگی شهید «حسن تونه» از شهدای شهرستان نوشهر را ورق میزنیم.
«همیشه بدون این که به من بگوید، میرفت جبهه. بعد که به مرخصی میآمد، سرحال بود. میگفتم: رفتی جبهه و به من نگقتی! میگفت: حالا که آمدم و سرحال و سالم هستم. اگر ما از وطن دفاع نکنیم، به ناموس مان رحم نمیکنند. ما نمیتوانیم در خانه بمانیم و ناظر این صحنهها باشیم. آخرین بار كه میخواست برود جبهه انگار به دلش افتاده بود که شهید میشود. به من گفت: راضی باش. وقتی از زیر قرآن رَدَش كردم، گفت: اسلام پیروز میشود و ما شهید میشویم. پدرش گفت: اگر شما به شهادت برسید، چه كسی باید كار كند؟ شما باید باشید تا بعد از پیروزی، برای اسلام كار كنید. بعد به من گفت: اگر خبر شهادتام را برایت آوردند، فقط دستانت را سوی آسمان ببر و بگو: خدایا! شكرت. فرزندم را در راه تو دادم. قبول كن.»
نشانی این روزهای دردانه «ام البنین» را كه بخواهی، گذرت میافتد به گوشهای از گلستان «یوسفرضا». فرزند برومندی كه طلیعه حضورش در سال 1341 در چالوس گرمایی دگر به كانون زندگی «فریدون» بخشید. پدر، كارمند بانك بود و مادر، امّا گرم فرزندپروی و خانهداری.
پدر از آن روزها، چنین میگوید: «زمانی که مادرش او را باردار بود، روزشماری میکردیم که به دنیا بیاید. برای تولدش نذر سفر مشهد داشتیم. وقتی به دنیا آمد، خانوادگی به زیارت امام رضا رفتیم.»
«حسن»، دانشآموز پایه دوم راهنمایی بود كه به دلیل حضور در فعالیتهای انقلابی از ادامه تحصیل دست كشید و به شعارنویسی، توزیع اعلامیههای امام خمینی و حضور در تظاهرات روی آورد. ناگفته نماند كه او مدتی نیز مشغول حرفه مكانیكی بود.
گل گفتههای مادر نیز در گذر از آن ایام، شنیدنی است: «بعد از انقلاب، همراه برادر و دوستانش شبانه به مغازههای مشروب فروشی میرفت و آنها را از بین میبرد. من به آن ها میگفتم: این کار را نکنید. شماها را میکشند. میگفت: نترس! هیچ کاری نمیتوانند بکنند.» حسن که تحت تربیت دینی پدر و مادر پرورش یافته بود، همواره در به کار بستن احکام و فرامین الهی تلاشی مضاعف داشت.
به استناد گفتههای خانواده:
«از كودكی به اعمال عبادی پدر عكسالعمل خاصی نشان میداد. بزرگتر كه شد، نسبت به انجام واجبات و ترك محرمات اهتمامی خاص داشت. علاوه بر آن با قرآن، این كتاب روشنگر هدایت نیز مأنوس بود و در كسب معارف الهی، كوشا.»
وی بعد از عضویت در سپاه نوشهر، راهی جبهه سومار شد و در کنار دیگر برادران رزمنده اش به دفاع از کشور پرداخت. و اما روایتی ازفریدون درباره فرزند شهیدش:
«حقوقی را که از سپاه می گرفت، فقط برای خودش استفاده نمیکرد. یکی از نیروهایش که پاسدار هم بود،زندگی سختی داشت. حسن وقتی متوجه شد، حقوقش را به او داد. پسرم حتی فکر سر و ضع خودش هم نبود. من به او اعتراض میکردم که حالا که حقوق میگیری، کمی به فکر خودت باش؛ ولی قبول نمیکرد. حتی چندین بار برایش لباس خریدم، اما 24 ساعت نمیشد که آن را به دیگری میداد.» این شهید گرانقدر عاقبت در 7/11/1359 به مقام والای شهادت دست یافت. جسم پاكاش نیز بعد از 40 روز انتظار به آغوش خانواده بازگشت.
توصیهنامه شهید:
به شما توصیه میکنم که پیرو ولایت فقیه باشید. در نمازجمعه و جماعات و مراسمات دینی و مذهبی شرکت کنید. در زندگی اعتدال داشته باشید و هرگز اسراف نکنید. به خواهرانم توصیه میکنم که حجاب خود را رعایت کنید که برتر از خون شهید است.
انتهای پیام/