به گزارش خبرنگار دفاعپرس از گرگان، حجتالاسلام «عبدالنبی داوری» که مسئولیت ستاد تبلیغات لشکر 25 کربلا را از اواخر سال 1365 تا پایان جنگ را به عهده داشت، در کتاب «از کوهستان تا اروند» که به همت ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس گلستان در سال 1399 و به قلم «حسن دست رس» به رشته تحریر در آمده، یکی از خاطرات ماندگار خود را اینطور بیان میکند.
«در قرارگاه متوجه شدم که چهار، پنج تن از وزرای دولت آمدهاند جنوب. زمان ریاست جمهوری رهبر معظم انقلاب اسلامی بود. فردی به نام آقای رجائی، مسئولیت تقسیم و هماهنگی وزرا را به عهده داشت. پیگیر شدیم که حتما یکی از وزراء به ستاد شهید بهشتی بیاید.
وزرا داشتند تشریف میآوردند و حداقل کار این بود که یک خوش آمدگویی مناسب برایشان در نظر بگیریم. در واحد تبلیغات، یک خطاط ماهر ولی ساده و خوش قلب داشتیم. من یک کاغذ به او دادم. به مسئول هماهنگی یعنی آقای رجائی گفتم: «کدوم وزیر میخواد بیاد پیش ما؟» گفت: «آقای داوری امشب شما سرتان شلوغه باید الان برید سخنرانی. من بعدا به شما میگم کدوم وزیر را میگیرم میارم.» گفتم: «چشم، پس من متن خوشامدگویی را تنظیم میکنم.» یک تکه کاغذ گرفتم و به خطاط نشان دادم. برای او توضیح دادم که شما متن را کامل مینویسی ولی این جا که وزیر نوشته، این وسط یک پرانتز باز میکنی و جای خالی میذاری که بعدا نام وزیر را اضافه کنیم. پس این جوری مینویسی: مقدم جای خالی را به پایگاه عاشقان شهادت گرامی میداریم. اینجا را خالی بگذار نام وزیر میماند برای بعد.»
چند ساعت بعد یکی از رفقاء خندهکنان آمد. گفتم: چیه؟! گفت: «بیا ببین خطاطت چی نوشته.» با عجله رفتم ببینم چه دست گلی به آب داده. باورم نمیشد! نوشته بود: «مقدم وزیرِ جای خالی را به پایگاه عاشقان شهادت گرامی میداریم.»
خطاط را خواستم. گفتم: «چی نوشتی؟»
شما همون چیزی رو که بهم دادی نوشتم.
من گفتم این وسط رو خالی بذار؛ نام وزیر را بعداً میخواهیم بنویسیم. تو همین جملهی من را گرفتی نوشتی؟!
خندهاش گرفت و چیزی نگفت. گفتم: «حالا دیگر تمام شد. برو اصلاحش کن.»
انتهای پیام/