روایت لحظه به لحظه عملیات محور گردان غواص لشکر 41 ثارالله (2)

عضو گردان 408: آتش تیربارها بالای سرمان می‌بارید؛ فقط خدا می‌داند در میان چه معرکه‌ای بودیم

یکی از اعضای گردان 408 لشکر ثارالله" در تشریح عملیات غواصان این لشکر می‌گوید: بچّه‌ها می‌خواستند از زیر سیم‌های خاردار رد شوند که توی سیم‌ها گیر کرده و نتوانسته بودند بالا بیایند و همان جا تیر خورده و مجروح و شهید شده بودند. آتش تیربارها بالای سر و اطراف مان در حال باریدن بود."
کد خبر: ۴۸۵۲۱
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۵۲ - 18June 2015

عضو گردان 408: آتش تیربارها بالای سرمان می‌بارید؛ فقط خدا می‌داند در میان چه معرکه‌ای بودیم

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس از کرمان، به بهانه تشییع 270 غیورمرد عاشق؛ با رزمندگان گردان غواص لشکر 41 ثارالله مصاحبهای انجام دادهایم که در چند بخش به مرور آن خواهیم پرداخت:

حسین خاکپور پیک گردان 408 غوّاص:

رزمندگان لشکر 41 ثارالله همچنان در سکوت در حالی که از شدّت سرما میلرزیدند،  بیش از دو ساعت در آب جلو رفتند. مهتاب منطقه را روشن کرده بود. نیروهای خودی اینک به قدری به موانع و  سیمهای خاردار دشمن نزدیک شده بودند که بیم آن میرفت عراقی ها  آنها را ببینند؛ بنابراین به دستور فرماندهان متوقف شدند.

عباس اسماعیلی رزمنده عضو گردان 408:

"پشت موانع مدّتی نشستیم. یعنی 50 تا80 متری خط دشمن، پهلوی تیر برقی که شکسته بود، بچّهها داخل آب نشستند. گفتند شما سریع رفتید و باید نیم ساعت بنشینید که ماه پایین برود و بعد بزنید به خط دشمن ."

حمید شفیعی فرمانده گردان 408:

"وقتی ساعت 9 و 50 دقیقه(21:50) حرکت کردیم، تقریباً ساعت 11 رسیدیم به آن جایی که قرار بود در مدت دو ساعت و نیم برویم، و یک ساعت و خوردهای ما توی آب منتظر ماندیم و یخ کردیم."

رزمندگان هر سه گردان به فاصله کمی از هم، بدون آن که حرکت کنند در آب ایستاده بودند و همین عدم تحرک باعث شد که سرمای آب و هوا را بیش از پیش حس کنند.

محمود امینی جانشین فرمانده گردان 410:

"حدود یک ساعتی آن جا متوقف شدیم. در این مدت اکثر بچّه ها از شدّت سرما میلرزیدند." اعضای گردانهای لشکر 41 ثارالله باید تا پایین رفتن ماه، منتظر میماندند. همچنین از آن جایی که غوّاصان لشکرهای همجوار یعنی عاشورا و المهدی هنوز به نقطۀ از پیش تعیین شده، نرسیده بودند، نفرات گردانهای 408 و 410 و412 مجبور بودند تا رسیدن آنها انتظار بکشند.

مسعود نمازیان عضو گردان 408:

"حدود ساعت یک نیمه شب به نزدیکی موانع و سیمهای خاردار دشمن رسیدیم. متوقف شدیم تا این که ماه که در آن لحظات تمامی قرصش پیدا و باعث روشنایی منطقه شده بود، کمی پایینتر برود. ستون گردان نزدیک تیر چراغ برق جاده که زیر آب قرار داشت، متوقف شد. حاج حمید پشتش را به تیر برق تکیه داده بود. طبق پیشبینی قبلی، ساعت دو نیمه شب میبایست ماه پایینتر آمده و از شدت روشنایی آن کاسته میشد. همگی منتظر پایین آمدن و همچنین رسیدن لشکرهای دیگر در جناح راست و چپ بودیم، که همزمان حمله را شروع کنیم."

محمّد میرزایی جانشین فرمانده گردان 412:

" بچّهها توی آب میلرزیدند وکاری هم از دست کسی ساخته نبود. گفته بودند ساعت 1:15 ماه میرود و در صورتی که ساعت 2 رفت."رزمندگان گردانهای لشکر 41 ثارالله گرچه تحرکی نداشتند، با این همه لحظاتی بعد، یکی از سنگرهای دشمن که مشکوک شده بود، سطح آب را به رگبار بست. همزمان منورها به آسمان رفت. به دستور فرمانده گردانها، نفرات هر سه گردان زیر آب فرو رفتند.

محمد قاضی زاده رزمنده عضو گردان 408:

" همین که رگبار تیرهای رسام و شلیک منورها شروع شد، حاج حمید به نیروها دستور داد که همه تا گردن در آب فرو برویم. در حقیقت حسین خاکپور که پیک گردان بود، این خبر را از اول ستون تا آخر آورد و ما هم طبق دستور، توی آب نشستیم تا دیده نشویم."

حسین خاکپور:

" در کنار ستون حرکت کردم تا دستور حاج حمید را به بچّهها برسانم و نیروها به حالت نیمهخیز به زانو نشستند و تا گردن در آب فرو رفتند، و به اسلحههایشان تکیه دادند."دقایقی بعد و پس از خاموش شدن منورها، شلیک تیرهای رسام و کالبیر هم متوقف شد و همه چیز به حال عادی برگشت. با وجود این هنوز رزمندگان هر سه گردان مجبور بودند مدتی دیگر بی حرکت و ثابت بمانند تا بعد از پایین رفتن ماه و رسیدن گردانهای همجوار، پیشروی را به سوی سیمهای خاردار و موانع آغاز کنند.

بالاخره ماه پایین رفت و کمی از روشنایی منطقه کاسته شد. نفرات گردانهای لشکر41 ثارالله یک بار دیگر حرکت را آغاز کردند؛ ولی هنوز چند متر جلو نرفته بودند که با  لو رفتن تحرّک نیروهای خودی در جناح چپ و سپس جناح  راست، دشمن جناحین نیروهای لشکر 41 ثارالله را زیر آتش گرفت. با این همه در این لحظه هنوز رزمندگان گردانهای لشکر 41 ثارالله زیر آتش نبودند.

عباس قطبالدینی رزمنده عضو گردان 410:

" سمت چپ ما لشکر عاشورا و سمت راست، لشکر المهدی بود که ابتدا تک لشکر عاشورا لو رفت. کمی بعد سمت راست هم زیر تیر قرار گرفت. وقتی منوّرها بالا رفت، هنوز دشمن متوجّه ما نشده بود و فکر نمیکرد قسمت وسط، لشکر ثارالله باشد." بعد از لو رفتن جناح راست و چپ، نفرات گردانهای لشکر 41 ثارالله به دستور فرماندهان در سکوت به سوی موانع و سیمهای خاردار حرکت کردند.

محسن زمانی  یکی از رزمندگان گردان 412:

" وقتی جناحین ما لو رفت و دشمن آتش سنگین روی آنها گرفت، ما همین جوری از این وسط آرام آرام به موانع دشمن نزدیک شدیم."رزمندگان لشکر41 ثارالله امّیدوار بودند که دشمن تا قبل از رسیدن به موانع، متوجه حضور آنها نشود و به همین دلیل در میان هیاهوی جناحین و صدای شلیک انواع و اقسام گلوله ها به آرامی پیشروی می کردند. اما همه چیز آن طوری که رزمندگان لشکر میخواستند پیش نرفت و هنوز به موانع نرسیده بودند که عراقی ها حمله آنها را کشف کردند.

حمید شفیعی فرمانده گردان 408:

وقتی عراقی ها منوّر می زدند، ما خودمان دشمن را روی دژ میدیدیم. ایستاده بودند کنارتیربارچیهایشان و داشتند قشنگ توی آب را نگاه می کردند و بالاخره ما را دیدند و شروع کردند به تیراندازی."

محمود امینی جانشین فرمانده گردان 410:

" تقریباً بچّه ها نزدیک موانع بودند و عراقیها روی خاکریز متوجه حرکت بچّه ها شدند. منورها بالا رفتند و تیربار کالبیر، روی بچّه ها کار می کرد."

محمّد میرزایی جانشین فرمانده گردان 412:

"هنوز به خطّ دشمن نرسیده بودیم که محور برادر عابدینی و محمود امینی (گردان 410) لو رفت، و با دشمن درگیر شدند. نزدیک موانع اوّل با دشمن درگیر شده بودند. ما هنوز آن جا بودیم که آتش روی ما هم شروع شد ولی چون ما 200 متر عقبتر از گردان 408 بودیم، وقتی گردان 408 هم درگیر شد، زیاد آتش روی ما نریخت."

رزمندگان هر سه گردان بدون توجه به آتش شدید دشمن و افرادی که کنارشان مجروح می شدند، با شتاب و در حالی که تیراندازی می کردند تقریباً به سوی موانع می دویدند.

در حقیقت آن شب، میان آب، هیچ جانپناهی وجود نداشت. همه میدانستند در صورت توقف، عراقیها تا آخرین نفر را به گلوله خواهند بست. بنابراین بهترین کار رسیدن به موانع بود.

حسن احمدی رزمندۀ عضو گردان 410:

" دو سه نفر از بچّهها کنار خودم در آب شهید شدند. حتی جنازه ی بچّه ها زیر دست و پای بچّههای خودمان میرفت. بچّه ها نمیدانستند چکار کنند. خودم نزدیک بود در آب خفه شوم. تعدادی تیراندازی میکردند و بچّهها با آرپی جی میتوانستند یک چهار لول دشمن را خاموش کنند."

حمید شفیعی فرماندۀ گردان 408:

" حدود 60 متر سیم خاردار جلوی ما بود دشمن هم تیراندازی میکرد. در آن لحظه من بچّه ها را هول میدادم  جلو و در گوش شان میگفتم دشمن را که دیدید بزنید، سنگر را که دیدید، بزنید."

به این صورت بچّهها هم تیراندازی میکردند. ما تمام مهمّات مان را پشت سیم های خاردار زدیم. یک تعداد از بچّهها تیراندازی میکردند و یک تعدادی جلو می رفتند. حدود 12 تا «آرپیجی»زن ویژه، آماده کرده بودیم."

تعدادی تک تیرانداز هم آماده کرده بودیم. چون خودم میدانستم چنین نفوذی در دل دشمن احتمال این مسئله را دارد."رزمندگان هر سه گردان با وجود صدماتی که دیدند، عاقبت به موانع و سیم های خاردار رسیدند و مشغول باز کردن موانع شدند. قبل از آن عدّه ای از پرسنل تخریب به سیم های خاردار رسیده بودند، ولی فقط شکاف کوچکی در یک ردیف از سیم ها ایجاد کرده بودند.

محمّد میرزایی جانشین گردان 412:

" ما سریع خودمان را به موانع رساندیم و بچّه ها موانع را باز کردند و رفتیم بالا."بچّه های تخریب سیم های خاردار را قطع کردند، ولی بعضی از سیمهای خاردار قطع نشده بود. بچّه ها خودشان را انداختند روی سیمهای خاردار و از روی موانع و سیم خاردار می پریدند و بعضی از داخل آب می پریدند آن طرف. بعضی ها دست و پا میگذاشتند روی مواضع و با پای خونآلود رد میشدند و اینها مسئلهای نبود که جلوگیر بچّهها باشد."

عراقیها از فرصت به دست آمده بیشترین استفاده را بردند، و در حالی که رزمندگان گردانهای لشکر 41 ثارالله ضمن تیراندازی با سیمهای خاردار و موانع هم دست و پنجه نرم میکردند، آتش سلاحهای خود را روی آنها گرفتند."

محمود حاجی زاده رزمندۀ عضو گردان 410 غوّاص:

" میخواستم از موانع عبور کنم که یکی از بچّهها تیر خورد. عراقیها با چهار لول شلیک میکردند. تیر به سینۀ ایشان خورد و افتاد توی آب."

وقتی توی آب پایین میرفت، خون بالا میزد. من در همان حال توی حرکت بودم و ایشان جلوی من افتاد و من هم ناخودآگاه پایم را گذاشتم روی پشت ایشان و رد شدم. او رفت زیر آب."

محسن زمانی یکی از رزمندگان گردان 412:

" بچّه ها در سیمهای خاردارمجروح میشدند و یا تیر میخوردند، ولی سعی میکردند حتی اگر مجروح هم بودند رد شوند و خودشان را برسانند به اولین سنگر دشمن که روبروی آن سنگر دوشکا بود."

محمد امیری رزمندۀ عضو گردان 408:

" بعضی از بچّه ها شهید شدند. میخواستند از زیر سیمها رد شوند که توی سیمها گیر کرده و نتوانسته بودند بالا بیایند و همان جا تیر خورده و مجروح و شهید شده بودند. فقط خدا میداند در چه معرکهای قرار گرفته بودیم. آتش تیربارها بالای سر و اطرافمان در حال باریدن بود."

حاج علی محمدی فرمانده گردان 412 که پیشاپیش رزمندگان این گردان به موانع رسیده بود، قبل از این که از سیم های خاردار عبور کند به شهادت رسید. قبل از ایشان علی عابدینی فرمانده گردان 410 غوّاص شهید شده بود وکمی بعد احمد عبداللهی جانشین فرمانده گردان 408 غوّاص شهید شد . با وجود این تعدادی از رزمندگان هر سه گردان با پشت سر گذاشتن موانع و سیمهای خاردار، روی دژ دشمن ریختند و با سلاحهایی که بعد از فرو رفتن در آب و خیس شدن مهمات مربوطه تا حدودی کارآیی خودشان را از دست داده بودند، مشغول پاکسازی سنگرهای عراقی شدند.

حمید شفیعی فرمانده گردان 408:

" کلاشها گیر میکردند. 5 تا تیر میزدند، 10 تا تیر میزدند، بعد گیر میکردند. همهشان به همین صورت بودند. هیچکس آن جا تفنگش درست کار نمیکرد."

محمّد میرزایی جانشین فرمانده گردان 412:

" بچّهها با بدنی که از سرما میلرزید، دستشان روی ماشه تفنگ و آرپی جی بود. آرپی جی بعضی از بچهها شلیک نمیکرد. خرجهای آرپیجی خوب نبود و داخل آب خیس شده بود و عمل نمیکرد، با این حال با نارنجک دستی و کلاش و تیربار و هر آرپی جی که سالم بود، رسیدند به خط دشمن."

محمود حاجی زاده  عضو گردان 410 غواص:

" آرپی جی ها داخل آب بودند و خرج های شان خرج معمولی بود. خرج های آببندی  شده نبود.

بعضی خرجها داخل آب خوب کار میکردند، و بعضی از آن ها داخل آب کار نمیکردند. وقتی از آب آوردیم بیرون، هر چه دست روی ماشه آرپی جی می گذاشتیم، ماشه می چکید ولی عمل نمیکرد."

گروهی از رزمندگان که خود را بر روی دژ رسانده بودند به سرعت به چپ و راست پخش شده و سنگرهای سر راه را یکی بعد از دیگری پاکسازی میکردند. با خیس شدن خاک دژ، مشکل نیروهایی که بعد از گروه اول به دژ رسیده بودند دو برابر شد. حالا علاوه بر گلولههایی که به سوی شان می آمد، روی دژ لیز خورده و یکی بعد از دیگری به زمین میافتادند.

ناصر شمس الدینی رزمنده  گردان 412:

بچّه هایی که بدون جوراب غوّاصی و با پای برهنه آمده و خیس شده بودند، روی سر دژ که می رسیدند، لیز می خوردند و به زمین می افتادند. حتّی چند مرتبه دیدم بچّه ها به زمین می خورند و بلند می شوند و دوباره به حرکت ادامه میدهند. نمی خواستند معطل شوند و وقت از دست برود. بعضی با این که جوراب پایشان بود، نمیتوانستند راه بروند و زمین میخوردند. با وجود این معطّل نمیشدند و میدویدند."

در این میان کار برای محمّد میرزایی که یک دست خودش را قبل از این در جریان عملیات کربلای یک از دست داده بود، سختتر از دیگران بود و وی ضمن تائید این موضوع میگوید: " چند مرتبه زمین خوردم. من جوراب داشتم، ولی چون یک دستی بودم نمی توانستم به خوبی حرکت کنم. آخر یکی از بچّهها یک جفت چکمه عراقی پیدا کرد و به من داد. ازآن به بعد توانستم به حرکت خود ادامه دهم."

رزمندگان باقیمانده از گردانها بعد از شکستن خطّ دشمن، بر اساس طرح مانور با گسترش چپ و راست سنگرهای روی دژ را پاک سازی کردند.

محمّد میرزایی:

من خودم با گروهان جوادالائمه(ع) بودم. رفتم سمت راست به طرف بچّههای لشکر المهدی(عج) و آن دو گروهان مان حاج علی خدا رحمتش کند داخل آب شهید شد و سید کاظم هاشمی که یکی از معاونین گردان بود، نیزداخل آب زخمی شد و نتوانستند خودشان را بالا برسانند. فرمانده گروهان ها سریع رسیدند به خط و جاده را گرفتند. مثل آهو رفتند جلو و هدف هایی که قرار بود گردان بگیرد، گرفتند و در همان ساعت اولیه تصرف و پاک سازی کردند و همان جا مستقر شدند. ما هم در سمت راست با توجه به این که المهدی موفق نشده و نتوانسته بود برسد و در طرح مانور گفته بودند که تا 200 - 300 متری سه راهی بروید و با المهدی دست بدهید، ما رفتیم تا 100 متری سه راه و یک مقدار تلفاتمان زیاد شد."

گرچه خطّ دشمن در محور لشکر 41 ثارالله شکسته شد، ولی هر سه گردان تلفات و خسارات غیر قابل جبرانی را متحمل شدند. علاوه بر حاج علی محمّدی و علی عابدینی و احمد عبداللهی تعداد زیادی از رزمندگان گردانها به شهادت رسیدند.

فرمانده گردان 408 غوّاص، چند روز بعد از عملیات :

تقریباً 20 شهید این جا داریم، بقیه هم مجروح هستند که بعضی از مجروحان وضع وخیمی دارند. کادر گردان صد در صد منهدم شد. فعلاً توی لشکر از گردان فقط 3 یا 4 نفر هستیم."

محمّد میرزایی جانشین فرمانده گردان 412 چندی بعد از عملیات:

" شهیدان ما 20 الی 24 تا هستند. آمار دقیق ندارم. فرمانده گردان شهید شد. معاون گردان پایش قطع شد. مجموعاً 3 یا 4 تا از معاونین گروه ها و فرمانده دسته های مان زخمی شدند."

حسین خاکپور پیک گردان 408:

" بعد از عملیات وقتی به سوله گردان در اهواز رسیدم، تنها چندین نفر از بچّه های گردان باقی مانده که آنها هم در سوگ و ماتم نشسته و غرق در غصه بودند. دیگر خبری از هیاهو و جنب و جوش بچّهها نبود."

غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
الوارثین
|
-
|
۰۰:۳۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۳۰
0
0
باسلام.با ذکر منبع از ناب ترین روایت های دفاع مقدس در وبلاگ رزمندگان تخریب لشگرده سیدالشهداءعلیه السلام استفاده کنید.
www.alvaresin.blog.ir
نظر شما
پربیننده ها