خواهر شهید مدافع حرم در گفت‌وگو با دفاع‌پرس مطرح کرد؛

وداع خاص شهید «شریفی» با خانواده/ وصیت عارفانه شهید برای تدفینش

شهید مدافع حرم «هادی شریفی» ۳۱ شهریور ۱۳۶۱ در شهر قم به دنیا آمد. بهمن ۱۳۹۴ برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) راهی سوریه شد و ۱۳ فروردین ۱۳۹۵ در منطقه تل‌العیس به شهادت رسید و پیکر مطهر او پس از پنج سال در مهر ۱۴۰۰ شناسایی شد.
کد خبر: ۴۸۷۷۷۴
تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۴۰۱ - ۰۰:۲۳ - 18June 2022

وداع خاص شهید «شریفی» با خانواده/ وصیت عارفانه شهید برای تدفینشبه گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید مدافع حرم «هادی شریفی» ۳۱ شهریور ۱۳۶۱ در شهر قم به دنیا آمد. بهمن ۱۳۹۴ برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) راهی سوریه شد و روز ۱۳ فروردین ۱۳۹۵ در منطقه تل‌العیس به شهادت رسید و پیکر مطهر او پس از پنج سال در مهر ۱۴۰۰ شناسایی شد.

خواهر این شهید در خصوص اخلاق و خصائص بارز شهید در گفت‌وگو با دفاع‌پرس اظهار داشت: برادرم هادی از بچگی عشق به شهادت داشت. حتی زمانی که کوچک بود، یک تفنگ چوبی داشت و مدام می‌گفت من می‌خواهم به جبهه بروم و شهید شوم. عشق شهادت داشت و همیشه می‌گفت دعا کنید من شهید شوم. حتی زمانی که به منزلشان می‌رفتیم، زمانی که بابت پذیرایی که می‌کرد، از او تشکر می‌کردیم، فقط می‌گفت: دعا کنید که من شهید شوم.

خواهر شهید در رابطه با درخواستی که برادرش از او داشت، گفت: یک ماه مانده به زمانی که می‌خواست به جبهه برود، مرا به گلزار شهدای محله‌مان برد و مزار خودش را نشانم داد. به من گفت: من دوست ندارم برگردم و نمی‌خواهم چیزی از وجودم بازگردد. اگر پیکر من را بازگرداندند که هیچ؛ اما اگر بازنگرداندند، یک لباس من را به همراه قرآن و یک پرچم در مزارم بگذارید که در حال حاضر به عنوان یادبود در گلزار شهدای محله‌مان گذاشتیم.

وی در رابطه با احساسی که هنگام شنیدن خبر شهادت برادرش داشت، گفت: من خیلی خوشحال شدم. اصلا گریه نکردم. برای اینکه برادرم به آرزویی که داشت، رسید. زمانی که به خانه ما می‌آمد، از من می‌خواست که برای شهادت او دعا کنم.

خواهر شهید شریفی در رابطه با خداحافظی پیش از اعزام برادرش اظهار کرد: یک شب قبل از آنکه برود، تمام ما را برای صرف شام و خداحافظی به منزل خود دعوت کرد. حین شام متوجه شدم که هادی اصلا غذا نمی‌خورد و به همه ما نگاه می‌کند. به یک جا خیره شده بود و در فکر بود. آن شب بعد از شام خودش ما را رساند و آن شب، آخرین شبی بود که برادرم را دیدم.

خواهر شهید با اشاره به احساسی که هنگام شنیدن خبر تفحص برادرش داشت، افزود: از آنجا که برادرم به آرزوی خود رسید، من خوشحال بودم و هر کس که برای عرض تسلیت به خانه ما می‌آمد و به ما می‌گفت: خدایش بیامرزاد، به آن‌ها می‌گفتم این حرف را نزنید بلکه بگویید شهادت او مبارکتان باد. چون خودش دوست داشت و به آرزویش رسید و همه چیز همان گونه شد که او می‌خواست.

وی در پایان درمورد ویژگی‌های اخلاقی برادر خود گفت: برادرم فردی انقلابی و عضو بسیج بود. در دارالقرآن پدرم قرآن می‌خواند، هنگام نماز عبا روی دوش خود می‌انداخت و می‌ایستاد تا من پشت سر او قامت ببندم. به حجاب و نماز اول وقت خیلی اهمیت می‌داد. خیلی حساس و مهربان بود.

انتهای پیام/ 118

نظر شما
پربیننده ها