ما مقاوم هستیم/

روایتی از حماسه‌های بانوی البرزی در دوران دفاع مقدس

بانوی مبارز البرزی از روز‌هایی که پا به پای مردان این سرزمین برای حفظ ناموس وطن با روزگار و سختی‌هایش جنگیده است، روایت می‌کند.
کد خبر: ۵۱۲۴۶۱
تاریخ انتشار: ۲۷ اسفند ۱۴۰۰ - ۰۹:۱۵ - 18March 2022
روایتی از حماسه‌های بانوی البرزی در دوران دفاع مقدس«ملیحه شمسوی» بانوی مبارز البرزی در گفت‌وگو با خبرنگار اعزامی دفاع‌پرس از خرمشهر، درباره روزهای تلاش و جهاد در دوران دفاع مقدس اظهار داشت: ۱۷ سالم بود که عقد کردم، ساکن تهران بودیم، در دوران عقد با همسرم هر روز به گردش و تفریح می‌رفتیم، سینما، کافه، کوهنوردی؛ خلاصه برای خودمان جوانی می‌کردیم، اما خاطرم هست که در هیچ شرایطی چادرم را برنداشتم، حتی زمانی که برای کوهنوردی مجبور بودم کوله پشتی بزرگی را تا قله حمل کنم، گاهی با دوستان همسرم می‌رفتیم، برایشان عجیب بود که چرا من به سر کردن یک روسری اکتفا نمی‌کنم.
 
وی افزود: مرداد ۵۷ زمانی که ۱۸ ساله بودم پسرم به دنیا آمد، بعد از چند روز همراه نوزادم از خانه زدم بیرون، نمی‌توانستم در خانه بمانم، باید می‌رفتم و با سیل جمعیت همراه می‌شدم، آن روزها همه به هم کمک می‌کردند، کسی فکر سوء استفاده نبود، در طول تظاهرات خانم‌ها سعی می‌کردند برای حمل بچه یا در زمان شیردهی به من کمک کنند تا راحت‌تر باشم؛ انگار همه با هم خواهر و برادر شده بودیم.
 
بانوی مبارز البرزی با بیان اینکه با آمدن امام و پیروزی انقلاب کمی آرام گرفتیم، اظهار داشت: فرزند دومم را باردار بودم، خبر درگیری پراکنده در غرب کشور به گوشمان می‌رسید، سعی می‌کردیم در پایگاه‌ها خانم‌های خانه‌دار را برای روزهای بعد از انقلاب آماده کنیم؛ آموزش اسلحه، کمک‌های اولیه، احکام، قرآن، خیاطی و... دست پسرم را می‌گرفتم و با آن وزن سنگین تا پایگاه محله می‌رفتم، هم خیاطی آموزش می‌دادم و هم کمک‌های اولیه و اسلحه آموزش می‌دیدم.
 
بانو شمسوی افزود: در پایگاه محله بودیم که خبر درگیری‌های غرب را شنیدیم، ظرف چند روز با خانم‌ها جلسه گذاشتیم و برای آماده سازی خانم‌های محله برنامه‌ریزی کردیم، دستورات اصلی از بالا به پایگاه‌ها می‌رسید و باید خودمان را برای اجرای آن‌ها آماده می‌کردیم.
 
وی با بیان اینکه کم‌ کم آموزش‌های مختلف نظامی به لیست کلاس‌هایمان اضافه شد، ادامه داد: هم مربی خیاطی و هم مربی آمادگی دفاعی بودم، در این زمان دو فرزند کوچک داشتم، اما هرگز مشکلات نگهداری از دو فرزندم باعث تعطیلی حتی یک جلسه از کلاس‌هایم نشد. 
 
شمسوی گفت: هرجا که نیاز به نیروی باسواد و پر انرژی بود قبل از همه داوطلب می‌شدم؛ جنگ شروع شده بود، همسرانمان در جبهه و حوزه‌های اعزام و ما زن‌ها در پشت جبهه مشغول کلاس‌های آموزشی بودیم.
 
وی ادامه داد: همیشه همراه خانم‌ها برای شستن پتوهای رزمندگان می‌رفتم تا اینکه صدام در جبهه‌ها دست به بمباران شیمیایی زد، یک روز آمدند و به ما آموزش دوخت لباس شیمیایی دادند و این که چطور درزهای آن را چسب بزنیم تا هوای آلوده وارد لباس نشود.
 
همسر شهید به اجرای کارهای فرهنگی در مناسبت‌های مختلف اشاره کرد و گفت: برگزاری نمایشگاه، نمایش فیلم و... خلاصه به هر طریقی سعی می‌کردیم روحیه خانم‌ها را قوی نگه داریم تا در نبود همسرانشان خیلی دلتنگی نکنند.
 
بانوی مبارز البرزی افزود: سرکشی از خانواده‌های شهدا جزو فعالیت‌های هر هفته ما بود، به محض این که خبر شهادت یکی از شیرمردان محله به گوشمان می‌رسید دسته جمعی به منزلشان می‌رفتیم و از آن‌ها دلجویی می‌کردیم و اگر به چیزی احتیاج داشتند برایشان فراهم می‌کردیم.
 
وی بیان داشت: ما زن‌ها، همان طور که کار می‌کردیم؛ مادرانه، همسرانه و خواهرانه برای مردانمان دعا می‌کردیم تا سلامت و پیروز از میدان جنگ به خانه‌هایشان بازگردند.

گفت‌وگو از مینا سادات محقق
 
انتهای پیام/ 161
نظر شما
پربیننده ها