وصیت نامه شهید «محمدرضا بورقی»:

باید شما افتخار کنید که فرزندتان در راه اسلام شهید شده است

شهید «محمدرضا بورقی» در بخشی از وصیت خود آورده است: باید شما افتخار کنید چنین فرزندتان در راه اسلام شهید شده است.
کد خبر: ۵۱۷۴۹۱
تاریخ انتشار: ۳۰ فروردين ۱۴۰۱ - ۲۳:۲۷ - 19April 2022

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از یزد، تاریخ هشت سال دفاع مقدس ملت ایران معطر به هزاران گل از بوستان ایثار و شهامت است؛ شهید «محمدرضا بورقی» گلی است از گلزار حسینی که در کویرستان یزد روئید و عطر وجودش جبهه‌های غرب و جنوب کشور را شمیمی جان افزا بخشید.

شهید «محمدرضا بورقی» یکم فروردین ۱۳۴۰ در شهرستان تفت به دنیا آمد و در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. پدرش ابراهیم کارگر معدن بود و مادرش رقیه نام داشت. با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان سرباز ارتش راهی جبهه‌های حق علیه باطل شد. سرانجام ۲۶ فروردین ۱۳۶۳ در بانه هنگام درگیری با گروه‌های ضد انقلاب بر اثر اصابت ترکش به سر و صورت به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای شهرستان تفت به خاک سپرده شد.
 
نگاهی به وصیت نامه شهید «محمدرضا بورقی»
 
در ادامه بخشی از وصیت نا مه این شهید را از نظر می‌گذرانیم:
 
«بسم الله الرحمن الرحیم. ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون.»
 
وصیتنامه خودم را از اینجا شروع می‌کنم. بعد از شهید شدن من نمی‌خواهم کسی برایم گریه و زاری بکند.‌ ای پدر و مادر اگر من شهید شدم نارحت نباشید و خوشحال باشید. باید شما افتخار کنید چنین فرزندتان در راه اسلام شهید شده است. باری پدر و مادر عزیزم شما باید از من راضی باشید، چون که من خیلی شما را اذیت کردم و بعد از شهید شدن من، من را بغل قبر پدر بزرگم اکبر دفن کنید. ضمناً پدرجان صداق همسرم هر چند باقی مانده است به او بدهید که من زیر دین او نباشم و اگر فرزندی داشتم چیزی که در خانه به من تعلق دارد کل آن چیز به بچه ام رسد اگر هم بچه‌ای نداشتم به هرکس که دلتان خواست بدهید تا نماز و روزه من را بگیرد.
 
پدر جان من هزار تومان نذر امام رضا (ع) کرده ام و ۵۰۰ تومان نذر سید جعفر کرده ام. پدر جان بعد از شهید شدن من همسر من را به زیارت مشهد ببرید و هزار تومان به مرقد آن امام بیندازید و ۵۰۰ تومان هم به مرقد امامزاده جعفر بیندازید و ضمناً اگر کسی طلبکار من بود و آمد به او هر مقداری که گفت بدهید. پدر جان وصیتنامه خود را در اینجا به پایان می‌رسانم ضمناً پدرجان چیز‌هایی که نوشتم فراموش نشود. پدرجان و مادر عزیزم شما باید از من راضی باشید، چون که من خیلی شما را اذیت کردم. ضمناً هرکسی که خواست جنازه من را ببیند جنازه من را به او نشان دهید و وصیتنامه من را در هنگام، آن بخوانید.
 
وای اگر من مردم دستهایم را از تابوت بیرون کنید که به آرزویم نرسیدم. وای اگر من مردم چشهایم را باز بگذارید که مردم ببینند هنوز چشم به راهم. وای اگر من مردم قالبی یخ بر مزارم بگذارید که به جای مادرم برایم بگرید. امام را دعا کنید.
 
انتهای پیام/
نظر شما
پربیننده ها