به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاعپرس، «شب ایوب» عنوان کتابی از داوود غفارزادگان است که در انتشارات سورهمهر به چاپ رسیده است.
کتاب «شب ایوب» روایتگر لحظات زندگی یک جانباز نابینا است، گویای روزهایی که تصمیم میگیرد به جبهه برود و شرط ورود به این میدان عظیم را غلبه بر ترسی میداند که با مرگ مادر در رودخانه آغاز شده است.
از اینرو به رودخانه میزند، در کتاب شب ایوب، خاطرات وی قبل و پس از جنگ توسط او بیان میشود. مهمترین ویژگی فکری داستان شب ایوب، نگاه امیدوارانه به تلخیهای جنگ و پرهیز از سیاهنمایی و ناامیدی است که تمام ساختار داستان و اجزاء آن در خدمت القای آن به کار گرفته شدهاند.
نسخه صوتی «شب ایوب» توسط مجموعه سماوا، ناشر کتابهای صوتی و با صدای «مسعود فروتن» بازیگر و گوینده منتشر شده است. «مسعود فروتن» از چهرههایی است که بارها با مجموعه سماوا همکاری کرده است. در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران و در غرفه انتشارات سورهمهر نشستی با حضور مسعود فروتن پیرامون کتاب «شب ایوب» برگزار شد.
فروتن درمورد همذاتپنداریاش با کتاب «شب ایوب» اظهار داشت: حسی که کتاب در من ایجاد کرد حس دیدن خودم در صفحات کتاب بود. کتاب به اندازهای تصویری بود که به نظرم تنها یک کتاب خواندن نبود بلکه یک اجرایی با شخصیتها و حسهای مختلف بود. کتاب با توجه به حس و اطلاعات من به نحوی بود که آن را انتخاب کنم. این کتاب انگار که برای خودم بود. یک جاهایی از کار بغض کردم و اشک ریختم. لحظات نابی بوده که مرا دگرگون کرده است.
این هنرمند تصریح کرد: من در همین کشور زندگی و کار کردم. اینجا بزرگ شدهام. انقلاب و جنگ را دیدهام. با همین مردم زندگی کردهام. وقتی این مردم رنج میکشند من هم حسش میکنم. من خالی از ماجرای دور و برم نیستم. نویسنده این اثر بذر مهربانی را در ذهنم کاشت و من هم گریه کردم. من با این کتاب زندگی کردم. حتی در خانه هم بعد این کار اشک ریختم. وقتی قرار است نقشی را بازی کنی یا کتابی را بخوانی، همراه ما زندگی میکند.
وی گفت: ذهن من، چهره من، صدای من به علاوه آن قصه میشود مجموعهای که حاصلش برای مردم شنیدنی است. چون من حس و شعورم را با آن کار درهم میآمیزم و اگر خطی را متوجه نشوم آن خط را نمیخوانم. سعی میکنم با تماس به نویسنده و یا تهیهکننده متوجه شوم. حتی تلفظ یک اسم هم مهم است که با چه لحنی صدا زده میشود. هر هنرمندی برای ساخت اثرش با آن زندگی میکند تا اثر ساخته شود. کار که تمام میشود گویی که یک زایش انجام شد و بعد منتظر باروری دیگری هستیم.
فروتن همچنین در پایان به پیشینه ذهنیاش از شنیدن داستان اشاره کرد و گفت: من یک کتابخوانم و میدانم چطور بخوانم که یک کتاب موفق شود. هنوز یکی از امتیازات ذهن من رادیو است. اولین رسانهای که در خانه ما آمد رادیو بود. ما با رادیو و نمایشهای رادیویی بزرگ شدیم. ما داستان شنیدن را از همان زمانها یاد گرفتیم. عادت داستانخوانی و همراهی با آنها از همان زمان بود که با پدر مینشستیم و با داستانها جلو میرفتیم. امروز تلفن هوشمند جلوی خیلی از کارها را گرفته است. ما باید به فرزندانمان عادت دهیم. این که شبها برایشان قصه بخوانیم هم یکی از مواردی است که آنها را به قصه شنیدن عادت میدهد. باید گوش کردن و تصویرسازی را به فرزندانمان یاد بدهیم اما متاسفانه از سر باز میکنیم و اهمیت نمیدهیم.
انتهای پیام/ 121