به گزارش دفاعپرس از اصفهان، نقش پیشمرگان مسلمان کرد در طول سالهای دفاع مقدس و حوادث قبل از آن در گسترش توان رزمی سپاه در جبهه کردستان، غرب و شمالغرب، ماندگار و محوری بوده است، سپاه پاسداران با استفاده از نبوغ، رفتارها و تجارب فرماندهان خود مانند شهید «محمدابراهیم همت» و شهید «محمد بروجردی»، مردم را سازماندهی کرد تا خودشان امنیت را برقرار و حفظ کنند و آن را تداوم بخشند.
در کتاب «شهید همت در مکتب نبوی» به نحوه برخورد شهید همت با پیشمرگان مسلمان کرد اشاره شده است.
در این کتاب میخوانیم:
«یکی از افرادی که با خوشبینی و اعتماد همت دست از شرارت و جنگ علیه رزمندگان اسلام برداشته بود و حالا جزو نیروهای تحت امرش بود، کاک سیروس نام داشت.
او به همراه نیروهایش تسلیم حاجهمت شده بود، یکی از رانندههای حاجهمت به نام موسی نقل میکند: پس از تسلیم کاک سیروس او به حاجی پیشنهاد داد با هم به یکی از مقرهای ضد انقلاب بروند تا با پادرمیانی کاک سیروس آنها هم تسلیم شوند و با سپاه همکاری کنند.
این کار بسیار خطرناک بود و هیچکس حرفهای کاک سیروس را باور نمیکرد جز حاجی؛ میگفتند، میخواهد سر همت را به باد دهد و من به سمت مقر حرکت کردم از پاوه خارج شدیم و در جاده کوهستانی صدای تیر هر لحظه بیشتر میشد. در این فکر بودم که چرا حاجی اینقدر به اینها خوشبین است که کاک سیروس زد روی داشبورد که نگه دار، پرید بیرون و همت هم پشت سرش.
من هم اسلحه را مسلح کردم و رفتم دنبالشان، به سمت کسی رفتند که زیر برفها یخ زده بود، بعدها فهمیدم کاک نایب بوده که آن روز نگهبان جاده بود. همت صورتش را به سینه پیرمرد چسباند و وقتی فهمید زنده است، شروع به تنفس مصنوعی کرد.
گفت: زود او را به بیمارستان برسانیم، کاک سیروس میخواست پیرمرد را عقب لندکروز سوار کند که حاجی نگذاشت، گفت تا بیمارستان آن پشت از سرما میمیرد. کاک نایب را جلو سوار کرد و خودش رفت عقب.
هرچه گفتم شما سینوزیت داری بیا و بنشین پشت فرمان قبول نکرد. در آن هوای سرد شبانه وقتی به بیمارستان رسیدیم، همت آن پشت یخ زده بود و بستری شد. به مقر آمدم و فردا شب در اتاق نگهبانی بودم که چند مرد مسلح به سمتم آمدند. اسلحه را مسلح کردم و ایست دادم. سلاحهای خود را بالا بردند و یکی از آنها که مسنتر بود با صدای بغضآلود گفت: نترس برادر. من کاک نایبم، با پسرهایم آمدم که سرباز کاک همت شویم و در رکابش بجنگیم.»
انتهای پیام/