به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، ۴۲ سال پیش درست در ۲۷ فروردین سال ۱۳۵۹ زمانی که کشور درگیر غائله کردستان بود، گروهکهای تروریستی برای به آشوب کشاندن غرب کشور دست به دامن دانشآموزان و زنان شدند. آنچه در ادامه میخوانید بازخوانی اقدامهای آشوبگرانه کومله در ۴۲ سال پیش است که نسخه منسوخ کومله را بیش از پیش نمایان میسازد. در ادامه این غائله، «ایرج نصرتزاد» فرمانده تیپ لشکر ۲۸ کردستان به همراه تعدادی از نیروهای این لشکر به شهادت رسید و نهایتاً ضدانقلاب شهر سنندج و همه محورهای متصل به این شهر را در اختیار گرفت.
حضور دانش آموزان در میان اجتماعکنندگان
در روز ۲۷ فروردین سال ۱۳۵۹ گروهی از نیروهای ارتشی قرار بود پس از عبور از فرودگاه در ورودی شهر، در امتداد خیابان پاسداران راه خود را به سوی پادگان لشکر ۲۸ کردستان ادامه دهند تا پس از تعویض نیروها در این پادگان به سوی سقز و سپس مرز بانه حرکت کند، اما شرایط آن گونه که میخواستند پیش نرفت.
فاصله زیادی تا دو میدان اصلی شهر وجود نداشت و خیابان امام خمینی تنها مسیر ممکن و معقول منتهی به پادگان بود. در همان حوالی هم ساختمان شهربانی حدود ۴۰۰ متری میدان آزادی قرار داشت. در این هنگام سیلی از جمعیت در برابر ستون ارتش ظاهر شد. جمعیت زیاد این اجتماعکنندگان را دانشآموزان شکل میدادند. هر دقیقه که میگذشت به علت تبلیغات مخرب گروهکهای تروریستی بر تعداد اجتماعکنندگان افزوده میشد.
اسنفاده از زنان به منظور ممانعت از حرکت نیروهای ارتش
گروهی از زنان به همراه فرزندانشان حتی با گهواره مقابل تانکها قرار گرفتند تا مانع از حرکت ستون شوند. «سیاوش جوادیان» از شاهدان عینی آن روز، فضای ملتهب شهر را اینچنین توصیف کرده است: «با رسیدن و ورود اولین گردان به فرودگاه، یکی از افراد با عجله وارد اتاق من شد و گفت: «جناب سرگرد! زنها و دخترها راه را بستهاند و جلوی گردان را گرفتهاند و مانع از حرکت آن شدهاند.»
با تعجب پرسیدم: کدام راه را؟
گفت: راه فرودگاه. با شـنیدن این حرف با لباس و خودروی شخصی، خود را به فرودگاه رساندم. یک گروهان از گردان ۱۵۵ پیاده که من فرمانده آن بودم، مسؤول نگهداری و حراست از فرودگاه بود. در آنجا عده بسیاری از دختران و زنان کرد را دیدم که به تحریک گروهکها آمده و سر راه حرکت ستون نشستهاند تا مانع از حرکت ستون از فرودگاه شوند.»
تبلیغات دروغین برای رسیدن به مقاصد
در این شرایط وقتی آن فرمانده ارتش نگاهی به جمعیت انداخت، از چهرههای سرد و تحریککننده آنها میتوانست حدس بزند که گروهکها با تبلیغات زیاد توانسته بود که به آنها بقبولاند که نظامیها برای سرکوب بچهها و جوانهای آنها آمدهاند و اگر این ستون ارتش از شهر عبور کند، داغ شوهر و پدرانشان را بر دل آنها خواهد گذاشت. اول دانشآموزان در صدر تجمعکنندگان بودند، اما به تدریح خیل وسیعی از مردم سنندج به آنها پیوستند و این گونه شد که شهر به حالت غیرعادی درآمد.
آن روزها هم فضای رسانهای نتوانست آنگونه که باید و شاید در روشنگری مردم سنندج گام بردارد. روایتهایی متفاوت از سوی رسانههای مختلف و نحوه گزارشدهی آنها از این غائله هم درسآموز این روزهاست:
خبرگزاری پارس در گزارش لحظه به لحظه از وقایع این روز چنین آورد: شهر در حالت تعطیل به سر میبرد. مدخل اکثر کوچههای شهر سنگربندی شده است و مردم در جلوی درب حزب دموکرات و کومله و سایر گروههای سیاسی اجتماع کردهاند.
در ادامه خبرنگار خبرگزاری پارس درباره اطلاعیه ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران که تا حدودی جانبدارانه، مغایر با واقعیت و از زبان مردم نقل شده بود، ادامه داده بود: با وجود اعلامیهها و تأکیدات مکرری که شده است مبنی بر اینکه نیروهای نظامی برای انجام امور آموزشی و تعویض افراد منقضی به خدمت، ناگزیر از نقل و انتقال واحدهای مربوط هستند، مع ذلک در این موقع که ستون نظامی از کرمانشاه وارد سنندج شده است تا به پادگان برود، در مدخل شهر توسط عدهای دانشآموز فریب خورده که روی جاده نشسـتهاند، متوقف شده و آمبولانس لشکر نیز توسط ضدانقلابیون، مورد تهدید قرار میگیرد و پرسنل آن برای جلوگیری از درگیری، آمبولانس را در اختیار مزاحمین قرار میدهند. چون ارتش ناگزیر است مأموریتهای خود را انجام دهد؛ لذا از دانشآموزان میخواهد که با واقعبینی، تحتتأثیر تبلیغات سوء افراد سرسپرده خارجی قرار نگیرند و مانع رفتوآمد واحدهای ارتشـی نشوند.
همچنین خبرنگار کیهان ضمن گفتوگو با سخنگویان حزب دموکرات، کومله و چریکهای فدایی خلق درباره وضعیت رو به بحران سنندج گزارش کرده بود: با پدیدار شـدن وضعیت یاد شـده، فرمانده ستون برای جلوگیری از خونریزی و درگیری با مردم، دستور داد که ستون عقبنشینی کند و در زمینهای فرودگاه مستقر شود. گروهها قصد دارند کمیسیونی مشترک تشکیل دهند و این مسأله را در آن کمیسیون روشن کنند.
سرهنگ صدری فرمانده لشکر ۲۸ در گفتوگویی تلفنی با خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی درباره شرایط سنندج گفته بود: از ساعت ۱۰ صبح امروز، مدارس تعطیل شد و به تحریک چریکهای فدایی، کومله و حزب دموکرات، دانشآموزان و معلمان در مقابل ستون ارتش به زمین نشسـتند و از حرکت ستون جلوگیری میکنند. خود مردم سنندج به این عمل اعتراضی نداشتند و تنها دانشآموزان بودند که آن هم به تحریک گروههای مسلح انجام پذیرفته است. ضمناً ما به جلوگیریکنندگان مهلت دادهایم تا دست از این عمل بردارند و الا مسؤول عواقب ناشی از آن خواهند بود. گروههای مسلح نیز همانند قبل، در مناطق حساس سنگربندی کردهاند و این عمل، کار همیشگی آنان است.
اما استمرار شرایط بحران مزید بر علت شده و ستون ارتش مجبور به بازگشت به زمینهای فرودگاه شد. چرا که حدود ۲ تا سه هزار از جوانان، کودکان و گروههای تحریککننده جلوی حرکت ماشینها را گرفته بودند و برادران ارتشی نمیخواستند با اقدام عملی آنها موجب کشته شدن عدهای بیگناه شوند.
در واقع شهر سنندج آلت دست یک عده گروههای مسلح غیرقانونی شده بود که با زور اسلحه، اراده خود را تحمیل میکردند و شاگردان مدارس و نوجوانان مردم را جلو فرستادند و خودشان در عقب میایستادند.
روزنامه کیهان به نقل از دفتر چریکهای فدایی خلق شاخه سنندج نیز اهداف اعلامشده ستونکشی نظامی را یک بهانه و در راستای تکمیل محاصره نظامی و تلاشهای سازمان کومله نیز همراه سازمان اقتصادی کردستان دانست. البته باید در نظر داشت چریکهای فدایی خلق در دامن زدن به هیجانات یاد شده بیش از پیش تلاش کردند. زیرا کومله در پنهان تنها به خلع سلاح ستون فکر میکرد.
این وقایع در کتاب «بیست و دو روز نبرد» با محوریت بررسی بحرانآفرینی گروههای ضد انقلاب، روند اشغال و آزادسازی شهر سنندج به نگارش درآمده است که این وقایع با تعرض مسلحانه به پادگان سنندج در فروردینماه سال ۱۳۵۸ شروع شد. پس از اشغال شهر سنندج، همه راهحلهای صلحجویانه جمهوری اسلامی به بنبست رسید. کتاب بیان کننده بیست و دو روز نبرد خونین نظامی بین عناصر مسلح تجزیهطلب و رزمندگان مدافع انقلاب اسلامی از چهار تا ۲۶ اردیبهشتماه سال ۱۳۵۹ است که برحسب وظیفه دینی، انقلابی و قانونی به فریاد تظلمخواهی مردم مسلمان سنندج، پیام نوروزی امام (ره) مبنی بر ضرورت برقراری امنیت در سال ۱۳۵۹ و نیز پیام وحدتبخش ایشان به مناسبت ۱۲ فروردین پاسخی قاطع دادند.
فایل صوتی این کتاب در پایگاه ایران صدا در دسترس عموم قرار دارد. برای شنیدن این فایل اینجا را کلیک کنید.
بخشی از متن این کتاب گویا در زیر آمده است:
انتهای پیام/ 118