شهید صالحی: خواهرانم حجاب شما کوبنده‌تر از خون من است

شهید علی صالحی در قسمتی از وصیت‌نامه خود آورده است: «خواهرانم از اینکه من شما را آزارى داده‌ام من را حلال کنید و حجاب خود را حفظ کنید که حجاب شما کوبنده‌تر از خون من است.»
کد خبر: ۵۵۱۰۸۹
تاریخ انتشار: ۲۷ مهر ۱۴۰۱ - ۰۹:۲۷ - 19October 2022

شهید صالحی: خواهرانم حجاب شما کوبنده‌تر از خون من است

به گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، شهید «على صالحى» فرزند عباس‌قلى متولد یکم شهریورماه ۱۳۴۵ در شهر قم است. وی پس از چندی مجاهدت در جبهه حق علیه باطل در تاریخ پانزدهم مردادماه ۱۳۶۲ به درجه رفیع شهادت نائل گشت.

وصیت‌نامه شهید على صالحى

«بسمه تعالى»

به نام خداوند بخشنده و مهربان و به نام آن خدا که تمامى موجودات را خلق کرد و به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان. با درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامى ایران امام خمینى و با درود به رزمندگان سلحشور، شیران روز و زاهدان شب.

(و لا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عنده ربهم یرزقون) آل عمران ۱۶۹

مپندارید آن‌هایى که در راه خدا کشته شدند مردگان هستند بلکه آن‌ها زنده‌اند و در نزد خدا روزى مى‌خورند.

وصیت نامه خود را شروع مى‌کنم، پدر و مادر عزیزم امیدوارم که شاد و خرم باشید و امیدوارم که از دست من راضى باشید و اگر شما را زحمت داده‌ام مرا حلال کنید و برادران عزیزم که آن‌ها را خیلى اذیت کرده‌ام از دست من ناراحت نباشید.

حسن آقا و زهرا و فاطمه و مریم و نرگس امیدوارم که حالتان خوب باشد و از دست من راضى باشید، برادارن عزیزم اگر یک وقت حرفى چیزى بوده امیدوارم که به بزرگى خودتان من را ببخشید و امیدوارم که در آینده راه من را ادامه بدهید حال اگر به هر راهى که باشد.

بدهکارى چیزى ندارم اگر یک وقت صحبتش بود، بپردازید. طلبکارى هم ندارم؛ امیدوارم که خوش باشید و از فامیل‌ها و دوستان و رفقا از هرکسى که من او را و شما آن‌ها را مى‌شناسیم براى من از او حلالیت بطلبید.

من تصمیم خود را گرفتم و خواستم که خدمتى ناقابل به انقلاب اسلامى و قرآن و رهبر کبیر انقلاب امام خمینى کرده باشم. من آمده‌ام به جبهه تا اسلام پیروز و قرآن سر بلند گردد و من به جبهه آمده‌ام تا وظیفه خود را انجام داده باشم.

من به جبهه آمده‌ام تا راه شهیدان را ادامه دهم و راه کربلا را باز کنم و از آنجا به قدس حرکت کنم و راه شهیدان را ادامه دهم؛ من مى‌جنگم تا آخرین قطره خون و تا وقتى که نفسم در بیاید مى‌جنگم و اگر شهادت نصیبم شد که بهتر از مردن است.

مادر عزیزم مبادا براى من گریه کنى مى‌خواهم کارى کنى که دوستان و آشنایان و رفقا خوشحال باشند. مى‌خواهم کارى کنى که دیگران از تو درس بگیرند و افتخار کنى که چنین فرزندى را زحمت کشیدى بزرگ کردى و تحویل جامعه دادى و همچنین پدر و خواهرم شما هم همینطور و همچنین باید دیگران از شما درس بگیرند.

مادرم هرگز نکند که براى من گریه کنى، چون مى‌دانى که حضرت زینب (س) در روز عاشورا وقتى به قتلگاه رسید، به پیکر برادر و برادر زاده‌ها نگاه کرد سر را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا این قربانیان را به درگاهت قبول بفرما و از شما پدر و مادر بزرگوارم مى‌خواهم که وقتى بر بالینم حاضر شدید چنین دعایى که حضرت زینب (س) با آن حال پرشور و هیجان گفت شما هم بگویید.

آرى من وصیت‌نامه را در ایام فاطمیه نوشتم ایام مربوط به فاطمه زهرا (س) بود؛ مادرم به جاى این‌که براى من گریه کنى به یاد فاطمه زهرا (س) گریه کن. خواهرانم از اینکه من شما را آزارى داده‌ام من را حلال کنید و حجاب خود را حفظ کنید که حجاب شما کوبنده‌تر از خون من است.

من ۳۰ روز روزه، که چندتایى از آن را نگرفتم و چندتایى هم مریض شده‌ام در عرض ۱ ماه ۳ سال و این ماه را که در آموزش بوده‌ام نگرفته‌ام و امیدوارم این‌ها را برایم بگیرید و نماز هم مقدارى نخوانده ام باید برایم بگیرید. راستى لباس‌هایى که از بسیج گرفته بودم با چکمه را تحویل بدهید؛ اگر به شهادت رسیدم در گلزار شهدا دفنم کنید.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

منبع: فارس

انتهای پیام/ ۹۱۱

نظر شما
پربیننده ها