مادر شهید معز غلامی:

خبر شهادت فرزندم را در فضای مجازی دیدم/ قسم به حضرت زهرا (س) دلم را برای رفتنش نرم کرد

مادر شهید مدافع حرم گفت: آمد که اجازه بگیرد گفتم نه، صحبت کرد، حرف زد، گفت اگر امروز اجازه ندهی یعنی روز عاشورا هم اگر بودی نمیگذاشتی، او را به حضرت زهرا (س) سپردم، چون عاشق خانم بود قبول کردیم که برود.
کد خبر: ۵۶۵۵۴۵
تاریخ انتشار: ۱۶ دی ۱۴۰۱ - ۰۸:۱۲ - 06January 2023

شهادتش را از فضای مجازی دیدم/ قسم به حضرت زهرا (س) دلم را برای رفتنش نرم کردبه گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، جمعی از اعضای جامعه قرانی کشور به نیابت از حافظان، قاریان و فعالان قرآنی در دیدار‌های هفتگی خود با خانواده شهدای قرآنی به دیدار خانواده شهید مدافع حرم حسین معز غلامی رفتند و با مادر این شهید گفت‌وگو کردند.

مادر شهید مدافع حرم با اشاره به اینکه در جلسات و مدرسه تلاوت قرآن برعهده حسین بود درباره فعالیت‌های قرآنی فرزندش اظهار داشت: از بچگی در جلسات حاج آقا ابوالقاسمی شرکت می‌کرد، جزء ۳۰ را که حفظ کرد، رفت سراغ جزء اول، سپس به کلاس مداحی رفت و در کنارش قرآن را ادامه داد، تا اینکه توانست چند جز را حفظ کند.

وی به حضور همیشه در صحنه‌ی شهید اشاره کرد و ادامه داد: در فتنه ۸۸ از بسیجیان فعال مسجد قمر بنی هاشم بود با سن کمی که داشت برای دفاع از انقلاب می‌رفت. چندبار که گفتم سنت کم است و نرو گفت مگر حسین فهمیده چند سالش بود. از ناحیه کتف در همان دوران آسیب دید.

وی تصریح کرد: همزمان در دانشگاه سراسری و امام حسین باهم قبول شد، خودش یک روز به پدرش گفت اگر دکتری به من بدهند باز دوست دارم دانشگاه امام حسین (ع) بروم. پدر حسین هم‌نیروی هوایی بود، دوست داشتم حسین هم برود نیروی هوایی، ولی خودش سپاه را دوست داشت.

مادر شهید معزغلامی بیان کرد: به خاطر سوریه فوق دیپلم گرفت و سال ۹۴ اولین اعزامش به حلب بود. هنوز ۲۰ سالش نشده بود، آمد که اجازه بگیرد گفتم نه، صحبت کرد، حرف زد، گفت اگر امروز اجازه ندهی یعنی روز عاشورا هم اگر بودی نمیگذاشتی، او را به حضرت زهرا (س) سپردم، چون عاشق خانم بود قبول کردیم که برود. بار دوم هم باز از احساسات ما استفاده کرد فاطمیه هم بود پدرش اجازه نداد گفت اگر اجازه نمی‌دهید دیگر برای حضرت زهرا (س) روضه نخوانید، همین شد که اجازه دادیم رفت.

وی افزود: از بچه‌هایی که از لحاظ اعتقادی ضعیف بودند دعوت می‌کرد تا قران یاد بگیرند. شب‌های جمعه شاه عبدالعظیم بود، دائم فعالیت می‌کرد و یک‌لحظه آرام نبود. یک روز آمد خانه سریع لباس‌هایش را عوض کرد، گفت می‌خواهم بروم تولد، تعجب کردم، چون اهل این چیز‌ها نبود، وقتی برگشت گفتم کجا بودی؟ گفت سر مزار شهدای گمنام بودیم برای یک‌از بچه‌هایی که جذبش کردیم آنجا تولد گرفتیم.

مادر شهید تصریح کرد: ۲ روز قبل از شب تولد ۲۳ سالگی شهید شد، و همان شب خبر شهادتش را از شبکه‌های مجازی دیدم. زیاد تماس نمیگرفت و می‌گفت بگذار بچه‌هایی که زن و بچه دارند از تلفن استفاده کنند، خودمان در حد یک پیام که از او خبردار بشویم ارتباط داشتیم، می‌گفت هر زمان شهید شوم اولین نفر تو باخبر می‌شوی، همین هم شد، گوشی را که باز کردم دیدم خبر شهادت حسین را گذاشته‌اند.

وی در توصیه‌ای به مسوولان و مدیران قرآنی گفت: آموزش پرورش از لحاظ قرآنی ضعیف است. اجازه نمی‌دهند معلم در مدارس قرآن تدریس کنند و مسوولین باید فکری به حال این وضعیت کنند.

انتهای پیام/ ۱۴۱

نظر شما
پربیننده ها