از تمام عشق ها و کینه ها ، مانده زخمی میان سینه... زخم هویزه.. چزابه.. شلمچه.. زخم کهنه ی هور... زخم سنگر های پر شور و سرور.. و زمزمه ی مانده درگوشمان... و التیام نمیابد مگر با وصال...