به گزارش خبرنگار دفاعپرس از کرمانشاه، سرتیپ دوم پاسدار «کوروش آسیابانی» جانشین قرارگاه منطقهای نجف اشرف نزسا در گفتوگو با خبرنگاران با اشاره به خاطرهای از چگونگی عملیات بازی دراز اظهار داشت: از دشتذهاب به بازی دراز رفتم و چون بچههای نیروی هوایی، کادر فنی بودند و جنگ استمرار پیدا کرد، بنابراین آنها رفتند و من هم به بازیدراز رفتم و گروه گشت القارعه را تشکیل دادیم. کار القارعه، شناسایی خطوط دشمن بود. القارعه، به معنی کوبنده است. بچههای باتجربه و نخبه را جمعآوری کردند. اوایل، بچههای کرمانشاه در بخشی از دشتذهاب بودند و نقش مؤثر را بچههای هرسین، سرپل و قصرشیرین ایفا میکردند.
وی افزود: بچههای کرمانشاه تقریباً تا دی ماه سال ۵۹ بودند و پس از آن رفتند. در عوض بچههایی از گردانهای، تهران، مشهد و کاشان آمدند و کار شناسایی بازیدراز را به همراه شهید عربی آقای چهارده، احمد شاهسوند، عباس شعبانی، حسن غلامی و تقی رحمانی انجام میدادیم.
جانشین قرارگاه منطقه ای نجف اشرف نزسا گفت: ما با هم شناسایی را انجام میدادیم و خودمان را برای عملیات بازیدراز آماده میکردیم و میخواستیم بدانیم محل استقرار دشمن کجاست، به چه صورت استقرار پیدا کرده و ادواتش کجاست و چه طور گسترش پیدا کرده است؟ در عملیات دو جا خیلی مهم و حساس است یکی اطلاعات عملیات یکی هم تخریب نیروهای شجاع و زبده را برای این مأموریتها میفرستند.
سردار آسیابانی افزود: ارتفاعات بازیدراز موقعیت حساس و ویژهای داشت و سختترین جبههی منطقهی غرب کشور بود و سرپل را به سه جبهه تقسیم کرده بودند جبههی راست که دشتذهاب بود؛ جبههی میانی قراویز بود که تعداد کمی نیرو در آن مستقر بود؛ و جبهه ی چپ که جبههی بازیدراز بود. همهی اینها یعنی سرپلذهاب گیلان غرب و سومار تحت کنترل شهید پیچک بود. شهید پیچک یک جوان تهرانی بود که متأسفانه گمنام ماند. زمانی که پیچک فرمانده بود شهید همت مسئول تبلیغات سپاه پاوه بود. یعنی پیچک هم از لحاظ جایگاه و هم از لحاظ تحصیلات بسیار بالاتر از فرماندهان جاهای دیگر بود. فکر میکنم دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف یا دانشگاه امیرکبیر بود، هم او و هم محسن وزوایی.
وی بیان داشت: جبههی بازیدراز جناح شهر سرپلذهاب را داشت و از یک طرف، هم مشرف بر جناح سمت چپ جادهی گیلانغرب به قصرشیرین بود و از طرف دیگر دامنهی بازیدراز به قصرشیرین ختم میشد. بازیدراز از ارتفاعات سنبله شروع میشود و انتهای آن هم به نزدیکیهای پل رودخانه الوند میرسد عراق روی جبههی میانی خیلی حساس بود. من استدلالی دارم فکر میکنم خیلی هم منطقی است که چرا عراق به آنجا حساس بود. حالا چرا ما در جبههی میانی سرمایهگذاری نکردیم بماند. اگر ما موفق میشدیم در منطقهی بازی دراز و قصرشیرین عملیاتی انجام دهیم میتوانستیم مشکلات فراوانی برای رژیم بعث عراق ایجاد کنیم هدف کلی ما در جنگ، سقوط صدام بود، هدف ما تصرف عراق نبود حالا این سقوط ممکن است از طریق یک عملیات یا گرفتن یک منطقه یا سرزمین باشد. من سه هدف راهبردی را در عراق تعریف میکنم: بغداد، بصره و کرکوک. تقدم هم به آنها میدهم درست مثل اعضای اصلی پیکر انسان مانند: مغز، قلب و کبد. اگر مغز آسیب ببیند تمام میشود، اگر قلب آسیب ببیند تمام میشود. البته شاید اگر قلب آسیب ببیند بشود سریع کاری کرد یا اینکه اگر کبد آسیب ببیند و اگر دسترسی به پزشک باشد شاید بتوان کاری کرد. من كبدم آسیب دید، اما با مرگ مواجه نشدم.
وی گفت: کشور عراق به دلیل حساسیتی که در اوایل جنگ داشت خیلی روی منطقهی غرب کار کرد. ما باید از همان ابتدا متوجه میشدیم البته قصور ما ناشی از خیانت بنی صدر بود. رژیم بعث عراق با دو لشکر به سرپلذهاب حمله کرد و این خیلی مهم است. حمله به خوزستان و خرمشهری که برایش آنقدر خط و نشان میکشید، این طور نبود یعنی با این استعداد و اندازه حمله نکرد. در حالی که با دو لشکر به قصرشیرین و گیلانغرب آمد. منطقهی سرپلذهاب را دور زد و به قصرشیرین رفت.
انتهای پیام/