به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، عید غدیر فرصت خوبی شد تا جمعی از اعضای هیئت فاطمی فرهنگ و رسانه به بهانه دیدار از سادات به منزل شهید سادات خبرنگار «سید حمیدرضا حسینی» بروند و در این دیدار صمیمی یک ساعته پای صحبتها و درد دلهای همسر و فرزند شهید بنشینند. دیداری که در آن خانم عاکفی از مداحان خوب کشورمان و خواهر دو شهید دفاع مقدس محمد و ابراهیم جمع خبرنگاران و اهالی رسانه را همراهی میکرد و در ابتدا با نفس گرم خود شعر زیبایی در مدح حضرت امیرالمومنین (ع) قرائت کرد.
عاکفی فاجعه منا و شهدای این فاجعه را فراموش ناشدنی دانست و در صحبتهای کوتاهی اظهار داشت: شهادت این عزیزان فراموش نمیشود و انشاءالله به حق این روزهای جشن و شادی قلبهای خانوادهشان آرامش پیدا کند. فیلمی از همسر شهید حسینی در صحبت با وزیر ارشاد دیدم و دلنوشته دخترتان را خواندم. ماهم در مصیبت شما همدرد هستیم چرا که برادرانم در دفاع مقدس به شهادت رسیدند و پدرم که جانباز شیمیایی بود در سال ۹۴ آسمانی شد.
در ادامه «زهرا شعبانی» همسر شهید فاجعه منا با اشاره به ماجرای آشنایی خود با شهید حسینی اظهار داشت: برادرم شوهرم در سپاه، سالها از نیروهای پدرم بود. تا اینکه سال ۸۱ با اولین سری زائران به کربلا که بعد از اجازه صدام برای حضور زائران ایرانی عازم سفر شده بودند من و پدر و مادرم به همراه خانواده آقای حسینی در یک کاروان به این سفر رفتیم. سفر خاصی بود و همچنان برادر شوهرم همکار پدرم بود و رفت و آمدهای ما با خانواده حسینی ادامه داشت. من ترم آخر دانشگاه را میگذارندم که گویا مادر آقا حمید مریض احوال میشود و در خواب پدر خانواده که فوت شده بود را میبینید که سراغ پدرم یعنی آقای شعبانی را میگیرد. مادر حمید که از خواب بیدار شد به برادر شوهرم از پدرم خبر میگیرد که سردار شعبانی کجاست و چه میکند؟ از آنجایی که مدتی قصد داشتند آخرین فرزندشان یعنی حمید را داماد کنند این خواب را به فال نیک میگیرند و با پدرم صحبت میکنند. من که در گرگان مشغول به تحصیل بودم از ماجرا اطلاع نداشتم، پدرم چند جلسه با حمید صحبت میکند و بعد اجازه خواستگاری میدهد.
وی ادامه داد: بعد اجازه پدر بلافاصله به گرگان میآیند و حتی منتظر نمیشوند که من برگردم تهران، خواستگاری صورت میگیرد و با اینکه ابتدا راضی نبودم، اما در پایان آن دیدار مادرشان که اتفاقا ایشان هم از سادات بودند حرفی به من زد که دلم را لرزاند، ایشان گفت «من را شرمنده حضرت زهرا (س) نکن.» همین باعث شد من به جواب خواستگاری پاسخ مثبت دهم.
شعبانی با اشاره به ویژگیهای همسر شهیدش گفت: حمید انقدر خوب بود که شهید شد اینکه میگویند باید شهید باشی تا شهید شوی در حمید صدق میکرد. هیچ وقت هیچ بدیای را کسی از او ندید و نگفت.
وی با اشاره به ارتباط قلبیاش با شهید پس از شهادت بیان داشت: حقیقتا همه جا حضور و وجودش را حس میکنم، اما نبودش برای ما خیلی سخت است.
همسر شهید خبرنگار فاجعه منا با اشاره به بی مهری مسوولین نسبت به شهدای این فاجعه گفت: در همه این سالها به دنبال پاسخگویی درستی از سوی مسوولین و پیگیری پرونده شهدای فاجعه منا بودیم. مدام در تکاپو بودم و سرچ میکردم اگر گردهمایی یا کنفرانسی از شهدای جهان اسلام است خانواده شهدای منا را جمع کنیم و برویم که مسوولین را ببینیم. گاهی حتی اجازه صحبت به ما نمیدادند. آخرین بار حتی ما را از حج و زیارت بیرون کردند که این اتفاقات دردهای ما را بیشتر کرد.
وی ادامه داد: روز خبرنگار هیچ کجا اسمی از دو شهید خبرنگار فاجعه منا نیست. در آخرین جلسهای که سال گذشته داشتیم قرار شد دوم مهر در سالگرد این شهدا مراسمی بگیریم که اغتشاشات اتفاق افتاد. آرزوی ما این بود اداره حج از سعودیها گرفته شود و به دست کارگروهی از همه کشورهای مسلمان بیفتد که نه تنها این اتفاق نیفتاد که امروز برای گرفتن سالگرد این شهدا هم دچار مشکل هستیم. رهبر انقلاب فرمودند این فاجعه نباید فراموش شود، ولی این اتفاق افتاد. جامعه فکر میکند ما غرامت میلیاردی گرفتیم در صورتی که هیچ غرامتی پرداخت نشد. بارها جملاتی از مسوولین حج و زیارت شنیدیم که دل ما را به درد آورد.
انتهای پیام/ ۱۴۱