یادداشت/ محمدجواد اخوان

رکبی که مک‌کارتی از سیاست آمریکایی خورد

حذف نفر سوم رژیم آمریکا در حالی رخ داد که او فقط ۲۶۹ روز این سمت را عهده‌دار بود و برای نخستین بار در تاریخ سیاسی آمریکا بود که رئیس مجلس نمایندگان برکنار می‌شد.
کد خبر: ۶۲۱۴۴۸
تاریخ انتشار: ۱۵ مهر ۱۴۰۲ - ۲۳:۰۰ - 07October 2023

رکبی که مک‌کارتی از سیاست آمریکایی خوردگروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس - محمدجواد اخوان؛ سوم اکتبر، ساختمان کاپیتال‌هیل واشینگتن شاهد مناقشه‌ای سیاسی بود که در فرامتن آن سیاست‌ورزی امریکایی قابل فهم بود. یک هفته پس از آنکه خطر از بیخ گوش دولت امریکا گذشت و با تصویب بودجه موقت، چهارمین تعطیلی طی یک دهه گذشته رخ نداد، اولین قربانی این ماجرا مشخص شد و او هم «کوین مک‌کارتی» رئیس‌جمهوری‌خواه مجلس نمایندگان امریکا بود. حذف نفر سوم رژیم امریکا در حالی رخ داد که او فقط ۲۶۹ روز این سمت را عهده‌دار بود و برای نخستین بار در تاریخ سیاسی امریکا بود که رئیس مجلس نمایندگان برکنار می‌شد.

هرچند اختلافات دو حزب اصلی ایالات‌متحده و پیامد‌های آن مربوط به مسائل سیاست داخلی امریکا است و برای ما اهمیتی ندارد، اما آنچه در پشت صحنه این ماجرا رخ داد، در واقع درس «امریکاشناسی» برای همه سیاستمداران و تحلیلگران دنیا است. جمهوری‌خواهان به دنبال آن بودند که با مانع‌تراشی در تصویب بودجه سالانه، دولت بایدن را به تعطیلی بکشانند، اما تبانی مک‌کارتی با دموکرات‌ها، این پروژه را به شکست کشاند. اینکه تندرو‌های جمهوری‌خواه بخواهند از مک‌کارتی انتقام بگیرند، چیز عجیب‌وغریبی در سیاست نیست، آنچه در خور شگفتی است، نوع برخورد اقلیت دموکرات مجلس نمایندگان با این انتقام‌گیری است. درحالی که مک‌کارتی در یک قمار سیاسی با اقلیت‌ها تبانی و به خاستگاه حزبی خود پشت کرد، اما دموکرات‌های مجلس با رأی مثبت به استیضاح او، پاسخ این خوش‌خدمتی او را در عمل دادند. احتمالاً اگر دموکرات‌ها با این هشت نماینده جمهوری‌خواه همراهی نمی‌کردند، مک‌کارتی بر سر جایگاهش می‌ماند.

آنچه در نوع مواجهه دموکرات‌ها با رئیس معزول مجلس نمایندگان رخ داد، در واقع آیینه تمام نمای سیاست ورزی امریکایی است. برای ما و بسیاری از مردم دنیا بسیار آشنا است که چگونه سیاستمداران امریکایی تا زمانی که به فردی در کشور‌های مختلف نیازمندند از او پشتیبانی می‌کنند و آنگاه‌که تاریخ مصرفش به پایان می‌رسد، به سادگی او را دور می‌اندازند. مصدق در ایران، گورباچف در شوروی، شواردنادزه در گرجستان، صدام در عراق، قذافی در لیبی، حسنی مبارک و محمد مرسی در مصر و اشرف غنی در افغانستان همگی در عمر سیاسی خود تلخی نتیجه این اعتماد و تکیه به امریکا را چشیدند. وجه مشترک همه این‌ها بود که مدتی در حیات سیاسی خود گمان کردند که با نزدیکی و تبعیت از سیاست‌های کاخ‌سفید می‌توانند به کامیابی برسند، اما به دست همین امریکا یا با رضایت آن‌ها سرنگون شدند و در لحظه خطر هیچ یاری‌ای از امریکایی‌ها دریافت نکردند. «بی‌وفایی» مهم‌ترین خاطره مشترک همه این سیاستمداران ناکام از سیاست‌ورزی کاخ‌سفید است.

پشت پا زدن به ساده‌دلانی که به امریکایی‌ها اعتماد می‌کنند، صرفاً یک رفتار فرصت‌طلبانه نیست، بلکه ناشی از مبانی فکری حاکم بر سیاست غربی است. در سیاست مادی غربی، هیچ جایی برای اخلاق و انسانیت تعریف نشده و ارزش انسان‌ها صرفاً بر اساس منافع آن‌ها برای کانون‌های قدرت معنا می‌یابد. در این قاموس، بشریت فقط ابزاری برای کسب سود حداکثری زورمداران تلقی می‌شود. آنچه در چند قرن گذشته در آسیا، آفریقا و امریکای لاتین رخ داد، نمونه دیگری از نشانه‌های همین سیاست استعماری بوده است. ثروت‌های ملل مستضعف - که «جهان سوم» خوانده می‌شوند- در خدمت رفاه دولت‌های غربی قرار گرفت و روزبه‌روز بر پیشرفت و ترقی غرب افزود و اکنون ملت‌های جنوب در حسرت پیشرفت‌هایی هستند که دولت‌های شمال با ثروتی که با چپاول کشور‌های مستعمره بر جیب زده‌اند، فراهم کرده‌اند.

از بی‌وفایی سیاستمداران امریکایی گرفته تا تمدن‌سازی با تصاحب ثروت‌های دیگران همه و همه نمونه‌هایی از مبانی ضداخلاقی سیاست‌ورزی غربی است. اما چگونه است که غربگرایان در ایران و سایر کشور‌ها باز هم به وعده‌های توخالی امریکایی‌ها اعتماد می‌کنند و مثلاً «امضا‌های آن‌ها را تضمین می‌دانند»؟ چند سیاستمدار دیگر در دنیا باید قربانی سیاست امریکایی شوند و خلف وعده آن‌ها را ببینند یا در فهرست «محور شرارت» قرار گیرند تا غربگرایان به ماهیت امریکا و سیاست‌هایش پی ببرند؟ چند بار دیگر غربگرایان به مردم کشورشان وعده خواهند داد که اعتماد به کدخدا جواب خواهد داد و پاسخ خوش‌خدمتی خود را با خیانت طرف امریکایی دریافت خواهند کرد؟ چند سیاستمدار دیگر همچون پاشینیان به مردم خود نشانی غرب را خواهند داد و سکوت غرب در برابر پاکسازی نژادی را مشاهده خواهند کرد؟

غرب همان غرب است و دولت‌های غربی، الگوی سیاست‌ورزی خود را تغییر نخواهند داد، تنها این سیاستمداران غربگرا در سایر کشور‌ها هستند که مدتی غرب را در میان مردم‌شان بزک می‌کنند و البته هم خودشان و هم ملت‌هایی که حرف‌های این غربگرایان را باور کنند، بازنده این اعتماد توخالی خواهند بود.

منبع: روزنامه جوان

انتهای پیام/ ۱۳۴

نظر شما
پربیننده ها