گروه بینالملل دفاعپرس: «تئودورهرتسل» روزنامهنگار یهودیالاصل اتریشی برای اولین بار طرح تاسیس «سازمان جهانی صهیونیسم» را در سال ۱۸۹۶ مطرح و یک سال بعد در سال ۱۸۹۷ این سازمان را تاسیس کرد؛ سازمانی که عمدهترین هدف آن تشکیل میهنی برای یهودیان بود. اما هرتسل درحالی که فقط ۴۴ سال عمر داشت در اثر عارضه قلبی از دنیا رفت و «حییم عزرائیل وایزمن» جانشین او شد.
از آنجایی که یهودیها برای تشکیل «میهن یهودی» بهدنبال حمایتهای بینالمللی بودند و چون در آلمان بیش از سایر کشورها نفوذ سیاسی و آزادی عمل داشتند، ابتدا سعی کردند از طریق آلمان، نظر سلطان عثمانی را برای اسکان یهودیان در فلسطین جلب کنند؛ اما تلاشهای آنها به دلایلی منجر به موفقیت نشد و به همین دلیل یهودییها دست به دامن انگلیسیهای فرصتطلب شدند.
تلاش برای میهن جعلی
انگلیسیها تقریبا در سال ۱۹۱۷ و در میانه جنگ جهانی اول به پروژه ایجاد سرزمینی برای صهیونیستها پیوستند تا این پروژه فقط صهیونیستی- یهودی نباشد و در نهایت دوم نوامبر ۱۹۱۷، «آرتور جیمز بالفور» وزیرخارجه وقت انگلیس نامهای به «لرد لیونل والتر روچیلد» از رهبران جنبش صهیونیسم ارسال کرد که در این نامه، بالفور اعلام کرده بود که دولت انگلیس از تشکیل رژیم صهیونیستی در فلسطین حمایت میکند و از هیچ تلاشی در این زمینه دریغ نخواهد کرد.
نامه وزیر امور خارجه انگلیس برای یهودیها
البته سران یهودی در مذاکره با «آرتور جیمز بالفور» وزیر امور خارجه وقت انگلیس، به او اطمینان داده بودند که در «جامعه ملل» از تحتالحمایگی فلسطین از طرف انگلیس دفاع خواهند کرد و متعهد شده بودند که دولت ایالات متحده آمریکا را برای دخالت در جنگ به سود متفقین و علیه آلمان تحت فشار بگذارند؛ چون در صورت پیروزی انگلیسیها در جنگ جهانی اول نقشه خاورمیانه به دست آنها دچار تغییر و تحول میشد.
بالاخره انگلیسیها پیروز جنگ جهانی شدند و امپراطوری عثمانی دچار فروپاشی شد و سرزمینهای این امپراطوری طبق توافقی موسوم با سایکس پیکو تجزیه و با توافق روسیه، بین انگلیس و فرانسه تقسیم شد. طبق این معاهده کشورهایی مثل عراق، سوریه، لبنان بجز فلسطین اجازه تشکیل دولت پیدا کردند.
صدور اعلامیه بالفور
تا اینکه پس از صدور «اعلامیه بافور» نیروهای نظامی انگلیس در ۹ دسامبر ۱۹۱۷ «بیت المقدس» را اشغال کردند و تا پاییز ۱۹۱۸ توانستند همه نیروهای نظامی عثمانی در فلسطین را مجبور به تسلیم کرده و سراسر سرزمین این کشور را به تصرف خود درآورند.
در سال ۱۹۲۰ میلادی نیز در کنفرانس «سانرمو» که از نمایندگان فرانسه، انگلیس، ایتالیا و نمایندگانی از ژاپن، یونان و بلژیک تشکیل شده بود، چارچوب نهایی قرارداد صلح با عثمانی مورد توافق قرار گرفت و تصمیم بر این شد که سوریه و لبنان تحت سرپرستی فرانسه و عراق و فلسطین به شرط اجرای بیانیه بالفور، در قیمومت انگلیس قرار گیرند.
کوچ مهاجران یهودی به سرزمینهای فلسطینی
تا اینکه در تاریخ ۲۴ ژوئیه ۱۹۲۲ بعد از دو سال قیمومیت انگلیس بر فلسطین رسماً توسط شورای «جامعه ملل» به تصویب رسید. پس از این دولت انگلیس یک سرهنگ یهودیانگلیسی را بهعنوان مسئول اداره مهاجرت فلسطین انتخاب کرد و بهمنظور تحقق رؤیای یهودیان برای تشکیل یک ملت واحد در سرزمین فلسطین، تسهیلات بسیاری را برای پذیرش مهاجرین یهود از نقاط مختلف دنیا به این سرزمین اختصاص داد و در پرتو حمایت انگلیس و علیرغم مخالفت اعراب، مهاجرت یهودیان به فلسطین که از چند سال پیش آغاز شده بود سرعت بیشتری پیدا کرد؛ بهطوری که در سال ۱۹۴۶ میلادی از ۱ میلیون و ۹۷۲ هزار و ۵۶۰ نفر جمعیت فلسطین، بیش از ۶۰۸ هزار نفر آنها را یهودیان تشکیل میدادند که اکثر آنها توسط حزب صهیون مسلح شدند؛ در حالیکه تعداد یهودیان در سال ۱۹۱۸، حدود ۵۶ هزار نفر بود.
اعراب که از افزایش نفوذ یهودیان در سرزمین مقدس فلسطین به شدت ناراضی بودند، اقدام به مقابله با آنان و ایجاد شورش در برابر حکومت انگلیس کردند، شورشهایی که به شدت توسط نیروهای نظامی انگلیس و صهیونیستها سرکوب میشد و فلسطینیها را وادار به ترک خانه و سرزمین خود میکردند.
خشم اعراب از حضور صهیونیستها در فلسطین
اما در سال ۱۹۳۷ و به دلیل افزایش درگیریها در فلسطین، انگلیس هیأتی را مأمور یافتن راهی برای حلوفصل این مسئله کرد. این هیأت، تقسیم فلسطین به دو ملت یهود و عرب را بهعنوان بهترین راهحل اعلام کرد؛ موضوعی که خشم اعراب فلسطین و دیگر کشورهای عربی را برانگیخت؛ هرچند در آن زمان به دلیل آغاز جنگ جهانی دوم، انگلیس فرصت اجرای این طرح را پیدا نکرد، اما افزایش مهاجرت یهودیان به فلسطین به علت کشتارهای هیتلر، باعث شدت گرفتن اعتراض اعراب شده بود.
نهایتا در سال ۱۹۴۷ مجمع عمومی سازمان ملل با وجود مخالفت سران کشورهای عرب، راهکار ارائهشده از سمت انگلیس را تصویب و با صدور قطعنامه ۱۸۱ با تقسیم فلسطین به دو کشور عربی و یهودی موافقت کرد، همچنین مقرر شد اورشلیم (بیتالمقدس) زیر نظر سازمان ملل اداره شود. بر اساس این قطعنامه ۵۵ درصد اراضی فلسطین به اسرائیل تعلق پیدا میکرد.
البته صهیونیستها حتی به همین حد هم بسنده نکردند و با حمله به اعراب، در صدد اشغال مناطقی شدند که بر اساس قطعنامه سازمان ملل، جزو اراضی متعلق به اعراب محسوب میشد. تنها در یک مورد، در نهم آوریل سال ۱۹۴۸ صهیونیستها با حمله به روستای دیریاسین که بر اساس قطعنامه سازمان ملل، جزو مناطق متعلق به اعراب محسوب میشد، دستکم ۲۵۰ نفر از مردم این روستا را قتل عام کردند.
سرانجام در روز ۱۴ میسال ۱۹۴۸ و درست یک روز قبل از خروج انگلیس از فلسطین، صهیونیستها موجودیت کشوری به نام اسرائیل را اعلام کردند، این روز توسط اعراب به عنوان روز نکبت شناخته میشود. ۱۱ دقیقه بعد آمریکا نخستین کشوری بود که موجودیت اسرائیل را به رسمیت شناخت و سپس کشورهایی از جمله شوروی و بریتانیا نیز به این صف پیوستند.
جنگ اعراب با رژیم صهیونیستی
تا سال ۱۹۴۸ هدف اصلی تأسیس اسرائیل بود و از ۱۹۴۸ به بعد هدف اصلی، تثبیت اسرائیل شد که تثبیت اسرائیل تا سال ۱۹۶۷جنگ شش روزه به طول انجامید و پس از پیروزی اسرائیل در جنگ شش روزه و فتح «مسجدالاقصی»، «بلندیهای جولان سوریه» و صحرای سینای مصر اتفاق افتاد و اسرائیل تثبیت شد. از ۱۹۶۷ به بعد چیزی که در دستورکار قرار گرفت این بود که اسرائیل رفتهرفته به قدرت هژمون منطقه تبدیل شود.
اعراب که در جریان جنگ ۶ روزه به شدت تحقیر شده بودند، در صدد احیای حیثیت خود و بازپسگیری اراضی اشغالی برآمدند. به همین دلیل در ۶ اکتبر سال ۱۹۷۳ مصر و سوریه حملهای گسترده و غافلگیرانه را علیه اسرائیل آغاز کردند. اسرائیلیها که سرگرم برگزاری مراسم عید کیپور بودند، آمادگی مقابله با این حملات را نداشتند و در نتیجه مصر و سوریه توانستند مناطق اشغال شده در سال ۱۹۶۷ را پس بگیرند.
جنگ یوم کیپور و اعلام آتشبس
اما با قطع حمایتهای تسلیحاتی شوروی از اعراب و از طرف دیگر ارسال گسترده تسلیحات به اسرائیل توسط آمریکا، ورق برگشت و اسرائیل توانست مجددا مناطق اشغالشده در سال ۱۹۶۷ را تحت سیطره خود دربیاورد. نهایتا این جنگ که به جنگ یوم کیپور معروف است، در ۲۶ اکتبر همان سال و با درخواست سازمان ملل برای آتشبس به پایان رسید.
عادیسازی اعراب با رژیم صهیونیستی
با پایان یافتن جنگ سوم اعراب و اسرائیل، سران کشورهای عرب به دلیل حمایتهای گسترده آمریکا از اسرائیل، جنگ علیه رژیم صهیونیستی را بیفایده دیدند و تصمیم به عادیسازی روابط با اسرائیل گرفتند. در سال ۱۹۷۵ انور سادات، رئیس جمهور وقت مصر اقدام به مذاکرات صلح با اسرائیلیها کرد که منجر به امضای قرارداد سینا بین دو طرف شد.
در نتیجه تعاملاتی که بین اسرائیل و مصر شکل گرفت و همچنین با نقشآفرینی موثر آمریکا، نهایتا در ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸ در محل «کمپ دیوید» آمریکا، با حضور «جیمی کارتر» رئیس جمهور وقت ایالات متحد، توافقی موسوم به کمپ دیوید بین اسرائیل و مصر منعقد شد و بدین ترتیب مصر اولین کشور عربی شد که اسرائیل را به رسمیت شناخت و روابط خود را با آن عادی کرد. به موجب این توافق، اسرائیل از صحرای سینای مصر که در سال ۱۹۶۷ اشغال کرده بود، عقبنشینی کرد.
قطار سازش به سازمان آزادی بخش فلسطین رسید
اتفاقاتی از جمله دور شدن مقر سازمان آزادیبخش فلسطین از مرز اسرائیل، افزایش قدرت آمریکا با فروپاشی شوروی و همچنین حمله عراق به کویت که زمینه چنددستگی را بین اعراب فراهم آورد، باعث شد که قطار سازش با اسرائیل که از مصر راه افتاده بود، در دومین ایستگاه به ساف برسد و درسال ۱۹۹۳ توافق صلحی بین «یاسر عرفات» و «اسحاق رابین» نخستوزیر وقت اسرائیل و با حضور کلینتون، رئیس جمهور وقت آمریکا امضا شود.
در این توافق که مذاکرات آن به صورت مخفیانه در ۱۴ دور و در شهر اسلو نروژ انجام و به قرارداد اسلو (یا غزه-اریحا) معروف شد، ساف اسرائیل را به رسمیت شناخت و اسرائیل نیز این سازمان را بهعنوان نماینده قانونی فلسطینیها به رسمیت شناخت و به عرفات اجازه بازگشت به فلسطین را داد. همچنین مقرر شد نهادی اداری موسوم به تشکیلات خودگردان فلسطین تاسیس شود و به صورت موقت بر فلسطینیها حکومت کند. توافق اسلو موقت بود و برای یک دوره ۵ ساله اعتبار داشت و قرار بود توافق دائمی در مورد موضوعاتی همچون وضعیت اورشلیم، آوارگان فلسطینی و شهرکهای صهیونیستنشین نیز منعقد شود.
تقسیم کرانه باختری و نوار غزه
دو سال بعد نیز پیمانی موسوم به اسلو ۲ بین دو طرف منعقد شد و تشکیل حکومت خودگردان فلسطین به ریاست یاسر عرفات رسما اعلام شد و مناطق مختلف کرانه باختری و غزه به سه دسته مناطق الف، ب و ث تقسیم شدند و تشکیلات خودگردان از قدرت اجرایی محدودی در مناطق الف و ب برخوردار شد.
در پیمان اسلو همچنین قید شده بود که باید یک نیروی پلیس فلسطینی برای ایجاد نظم عمومی و حفظ امنیت داخلی در غزه و کرانه باختری تشکیل شود. به علاوه این توافق به تشکیلات خودگردان اجازه میداد با تشکیل شورای قانونگذاری، به وضع قوانین برای فلسطینیها بپردازد. همچنین در توافق اسلو به تأسیس یک کمیته همکاری اقتصادی بین اسرائیل و فلسطین برای توسعه اقتصاد در کرانه باختری، غزه و اسرائیل اشاره شده است.
طوفان الاقصی؛ خشم فلسطینیها از عادیسازی
هرچند در مذاکرات بین ساف و رژیم صهیونیستی، اسرائیل متعهد شد از کرانه باختری و غزه عقبنشینی کند، آوارگان سال ۱۹۶۷ فلسطینی به سرزمین خود برگردند و یک دولت مستقل فلسطینی در غزه و کرانه باختری تشکیل شود، اما تا کنون و پس ازگذشت نزدیک به سه دهه از توافقات صورتگرفته، اسرائیل نه ذرهای از غزه و کرانه باختری عقبنشینی کرده و نه دولت مستقل فلسطینی در این مناطق تشکیل شده است.
یک سال بعد و در سال ۱۹۹۴ «ملک حسین» پادشاه وقت اردن نیز در واشنگتن و با حضور کلینتون، توافق صلحی را با اسحاق رابین امضا کرد و بدین ترتیب اردن دومین کشور عربی شد که روابط خود را با اسرائیل عادی کرد.
در آگوست ۲۰۲۰ کشورهای امارات و بحرین چشم خود را بر روی ۷ دهه جنایات رژیم صهیونیستی بستند و با میانجیگری ترامپ و در ذیل پیمان صلح ابراهیم، اقدام به عادیسازی روابط با اسرائیل کردند. در اکتبر همان سال سودان نیز به این توافق پیوست و اسرائیل را به رسمیت شناخت. دو ماه بعد مراکش نیز ششمین کشور عربی شد که روابط خود با رژیم صهیونیستی را عادی کرد. روابطی که تا امروز هیچ دستاوردی برای فلسطینیها جز جریء کردن صهیونیستها در کشتار مردم مظلوم آنها نداشته است و نتیجه این عادیسازیها عملیات طوفانالاقصی در سال ۲۰۲۳ شده است که خود فلسطینیها با علم بر وحشیگری صهیونیستها اقدام به مقابله با ماشین کشتار جمعی رژیم صهیونیستی شدهاند.
انتهای پیام/