دفاع‌پرس گزارش می‌دهد؛

روایت شهید تقوی از سلحشوری تخریبچی‌ها در کربلای ۵

شهید «سید مهدی تقوی» ماجرای حضورش در عملیات کربلای ۵ و جانفشانی تخریبچی‌ها در این عملیات را روایت کرده است.
کد خبر: ۶۵۲۲۰۱
تاریخ انتشار: ۳۰ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۰:۲۲ - 19February 2024

روایت شهید تقوی از سلحشوری تخریبچی‌ها در کربلای ۵به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید «سید مهدی تقوی» مدیرعامل سابق خبرگزاری ایکنا، از فعالان جامعه قرآنی کشور و از اعضای دفتر نماینده مردم شاهین‌شهر، برخوار و میمه در مجلس شورای اسلامی بود که در اثر حمله تروریستی ۱۷ خرداد سال ۹۶ در مجلس شورای اسلامی در اتاق محل کار خود به شهادت رسید.

تقوی از رزمندگان تخریب‌چی لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) در دوران افتخار آمیز هشت ساله دفاع مقدس بود که پس از اتمام جنگ تحمیلی در کسوت روحانیت به ادامه راه جهاد و ایثار مشغول بود و در نهایت به آرزوی دیرینه خود رسید. در ادامه بخشی از خاطرات این شهید را از حضورش در عملیات کربلای ۵ و مجروحیتش می‌خوانیم.

بعد از اینکه سال دوم دبیرستان را قبول شدم به سرکار رفتم، بعد از ۴۵ روز کار را ترک کردم و به جبهه رفتم و، چون متولد ۱۳۴۹ بودم، اجازه حضور در جبهه‌ها را نمی‌دادند، برای همین فتوکپی شناسنامه را دست کاری کردم، از آنجا ما را به گردان حضرت علی اکبر (ع) معرفی کردند.

در پادگان ولیعصر (ع) تهران قرار شد ما را تقسیم بکنند، یکی از نماینده‌های گردان تخریب به آنجا آمده بود و از ماموریت بچه‌های تخریب در جبهه گفت و من داوطلب اعزام به تخریب شدم.

به گردان تخریب رفتم و همان اول با معاون گردان صحبت کردم که وقتی مدرسه‌ها باز شد من باید برگردم و او هم قبول کرد. ۴۵ روزی ماندم، با بچه‌ها انس گرفته بودم و کمی با فضای جبهه و احتیاجات آشنا شدم، بلاخره قسمت بود آنجا بماند.

کلاس‌های آشنایی با مین، کار با آر پی جی و تیراندازی گذاشتند که همزمان عملیات کربلای ۲ شروع شد و ما به منطقه رفتیم، ولی قسمت نبود که در این عملیات شرکت کنیم. بعد از عملیات یکسری از بچه‌ها را به مشهد بردند بعد برگشت دوباره به جبهه گردان برای بچه‌ها کلاس آموزشی گذاشت که من هم در آن شرکت کردم.

قرار شد عملیات کربلای ۵ شروع شود و بعد از اینکه از مشهد آمدیم گردان برای بچه‌ها آموزش گذاشت و ما هم در آن شرکت کردیم، تا اینکه کربلای ۵ شروع شد و یکسری از نیرو‌ها را برای آموزش غواصی بردند که من جزوشان بودم، ۱۵ روز بیشتر طول نکشید که آماده عملیات شدیم.

در شب عملیات کربلای ۵ به عنوان غواص تخریبچی به گردان حضرت علی اکبر علیه السلام مامور شدم. نام معبرمان به نام فاطمه زهرا (س) بود. شب عملیات قبل از ما تعدادی از بچه‌های تخریب جلو رفته بودند تا موانع را بشکافند و معبر را برای عبور غواصان باز کنند.

قبل از رسیدن گروهانی که همراهش بودیم عملیات لو رفت. هشت ردیف سیم خاردار جلویمان بود که زدیم باز هشت ردیف دیگر سیم خاردار داشت چهار رشته آن روی آب و چهار رشته دیگر زیر آب بود و یکسری از مین‌ها نیز زیر آب قرار داشت. یکی از بچه‌ها نیز پایش روی مین رفت و به شهادت رسید.

از طرف فرماندهی گردان فرمان رسید که به هر نحوی هست بقیه بچه‌های تخریب راه را باز کنند حتی اگر مجبور شوند روی سیم خاردار بخوابند، به علت آتش دشمن تعدادی از بچه‌ها شهید و مجروح شده بودند.

قرار شد برای حمله به دشمن و رسیدن به دژ شلمچه در گروه‌های ۵ و ۱۰ نفره با استفاده از آر پی جی به دشمن حمله کنیم و از موانع عبور کرده و به دژ برسیم.

یکی از بچه‌های اطلاعات عملیات جلوی ستون قرار گرفت و یکی از نیرو‌های تخریب پشت سر او و من هم پشت سر ایشان و چند نفر دیگر هم پشت سر من ایستادند و به یک ستون حرکت کردیم برای عبور از موانع.

هنوز چند متری نرفته بودیم که آتش دشمن به سمت ما قفل شد و در یک لحظه با تیر اندازی دشمن داخل آب، نیروی اطلاعات عملیات شهید شد و نفر جلوی من هم که از بچه‌های خودمان بود تیر به سرش خورد و شهید شد. من سر ستون بودم و مسیر را ادامه دادم، هرچه جلو می‌رفتم آتش تیربار‌های دشمن سنگین و دقیق‌تر می‌شد تا جایی که پشت سرم را نگاه کردم و دیدم کسی نیست. عده زیادی مجروح و شهید شده بودند، همان لحظه هم احساس کردم دست چپم سنگین شد. تیر به دستم خورده بود، متوجه شدم دستم دیگه کار نمیکند و خودم را روی آب سر دادم تا به خاکریزی که سمت راست معبر بود، رسیدم. پای یکی از مجروحین را گرفتم و به خاکریز چسبیدیم. چند ساعتی گذشت، هوا به شدت سرد بود، خون زیادی از دست داده بودم و همه وجودم را سرما گرفته بود.

تیم‌های غواصی از جلو در حال برگشت بودند. دستور رسیده بود که غواص‌ها عقب بیایند. آن‌ها به داد ما رسیدند و کمک کردند، بدن‌هایمان را روی آب هل دادند تا قایق آمد و ما سوار شدیم.

ما را با آمبولانس به اهواز و از آنجا هم به مشهد منتقل کردند و در بیمارستان مشهد ادامه عملیات را از تلویزیون نگاه کردیم.

۴۵ روز دستم در گچ بود و بعد از طی شدن ایام درمان مجددا به گردان تخریب برگشتم و برای عملیات بعد اعلام آمادگی کردم.

انتهای پیام/ 112

نظر شما
پربیننده ها