به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس، «منصور نظری» از شاعران آیینی کشورمان در جدیدترین اثرخود شعری در مدح سلحشوریهای تکاوران ارتشی مدافع حرم سروده است. چند روز پیش از این 5نفر از این تکاوران جان بر کف در راه دفاع از حرم حضرت زینب به خیل شهدا پیوستند. این شعر حماسی را به صورت کامل در ادامه می خوانیم:
ببر بیان کرده چو رستم به تن / ارتشیام، حافظ خاک وطن
تخمۀِ زالم، پسر گیو و طوس / خاک ره فاطمه را داده بوس
تیغ دو دم همچو علی در کَفم / مست و پریشان ز شعف چون دفم
دل به علمداریِ عباس خوش / گِرد حرم آمدهام هاله وُش
تشنهلب بادۀِ حُسن القضا / شهره به عشقِ علیِ مرتضی
وارث میراث تهمتن منم / پنجۀِ در پنجۀِ دیو افکنم
شیعۀِ حیدر و علمدارِ عشق / میر مدافع به حرم در دمشق
آینهدارِ رخ حیدر به فَرّ / جامۀِ رزم علوی کرده بَر
سَدِّ ره خصم وطن همچو کوه / حیدریام، شیعۀِ رستم شکوه
رخت علمداری زینب به تن / جان و تنم کرده فدای وطن
عاشق زینب ، مه عباس رو / میر حرم، محسن قطاسلو
بُرده نسب ها زِعلی، ذوالفقار / دل به یدالهی زینب سپار
بوسه زن خاک درِ فاطمه / عاشق جانبازی بر فاطمه
من قمرم، آینه عباس را / منتقم سیلیِ بر یاسها
لرزه برانداز تنِ دشمنم / آینۀِ رستم دستان منم
کرده سیاوش گذر از آتشم / شیرِ کمانگیر وطن، آرشم
کوفته دشمن به گِران گرزها / هالکِ ضحاک، به البرزها
عاشقیِ فاطمه در تاروپود / خصم قسمخوردۀ آل سعود
عاشق این خاک و دیار کهن / لاله رخ و غرقهبهخون پاره تن
بر تن من پرچم ایران کفن / خاک وطن سرمۀِ چشمان من
تا که نِگه بد نکند میهنم / سینه سپر کرده به اهریمنم
سینه سپر کرده به ایران زعشق / حافظ بر مرزِ وطن در دمشق
گر به حلب راه نبندم بر او / پای نهد خاکِ وطن را عدو
های حقیرانِ قجرگونه پست / گشتۀِ از بادۀِ برجام مست
کَر شدهها وقت فراخوان عشق / کوفه نشینانِ به جنگ دمشق
کَردۀِ از فتنه علی جان به لب / مرزِ وطن هست دمشق و حلب
عهد گلستان چو قجر بستهها / وقت بلا زاویه بنشستهها
نامه پس از نامه ولی دادهها / وقت بلا کرده ولی را رها
کوفه نشینان اسیرِ هراس / فتنه گرانِ به ولی از خواص
نشئۀِ از بادۀِ برجام ها / ای به دُلار آمده آرامها
قوم سعودی شده اربابشان / گر نشود سد به حلب راهشان
دیو و ددانی که همه داعشند / لشکر کین جانب ایران کشند
های حقیران مذلت نشین / دشمن ایران به حلب درکمین
کوفه نشینان ز غیرت بری / فتنۀِ تان را کنم افشاگری
قوم تجاوزگر ناموسها / حادثهها بسته به قرپوس ها
نیست شما را ز چه این جانستان / شرم تجاوز به نوامیستان
داعش و هتاکی ناموس تان / هست پذیرنده به قاموس تان؟!
غفلت اگر لحظه کنیم از عدو / مام وطن را ببر د او گلو
گر که نبندیم بر او ره به شام / مردم ایران کند او قتلعام
جانب ایران بکشد او سپاه / قُلزم خون افکند از کین به راه
های خیانتگرِ میهن فروش / اینهمه بر یاریِ داعش مکوش
ای زِ خُم فتنه قدح گیر ما / طعنه مزن اینهمه بر پیر ما
داعش اگر فتح دمشق آورد / حمله به ایران پسازآن میبرد
مهلت ایران به فواحش دریغ / مام وطن، حملۀِ داعش، دریغ
ما سر این مارِ شده اژدها / در حلب آریم به سرنیزهها
آلِ سعودِ همگی خار و خس / آرزویی کرده پلید و عبث
لشکر کین جانب ایران کشد / تا که به خون خاک شهیدان کشد
بوی بلا بشنو از این شعر ناب / آل همه نشئۀ نوشِ شراب
گوش کن ای کرده ز فکر عبث / حمله به خاک وطنم را جرس
گر که به راه افکنی ای بوالهوس / جانب سیمرغ، سپاهِ مگس
کرده از آن لشکر ایران هوس / بازنگردد به خدا زنده کَس
قوم قمر در کف او ذوالفقار / لشکریانِ تو کند تار و مار
زان سپس آید به دیار حجاز / تا که بگیرد ز کفت مکه باز
منتظرانیم به صبحِ ظهور / تا برسد ماهِ علمدارِ نور
بیرق سبز علوی را به دست / از شط خون کرده گذر مستِ مست
همره با نرگسِ یاس کبود / مکه بگیریم از آل سعود
شیعه دلآشوبِ یمن تا دمشق / دیده به در دوخته بر راه عشق
ساغر خونرنگ دعا را به دست / منتظر آمدن مهدی است
تا که بگیرد ز سعودی حرم / بیرق حق را بکند او علم