گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس ـ رسول حسنی؛ متن فیلمنامه «بلال» سال 1390نوشته شده که متاسفانه تا به حال شرایط ساخت آن به دلیل برداشتهای سلیقهای موجود فراهم نشد و همچنان منتظر فراهم شدن شرایطی هستم تا این متن بوسیله یکی از کارگردانانی که علاقهمند به این حوزه ساخته شود.
به مناسبت ولادت امام علی (ع) سکانس ولادت حضرت امیرالمومنین را در ادامه میخوانید.
خارجی ـ کنار کعبه ـ روز
عباس بن عبد المطلب روی سکویی نشسته و با مردی حرف می زند. فاطمه بنت اسد که باردار است به آرامی به طرف دیوار کعبه می رود و می گوید.
فاطمه : خداوندا من به تو ایمان دارم و تصدیق میکنم هر پیامبر و رسولی را که به سوی بندگانت فرستادهای و هر کتابی که برای مردم نازل فرمودهای. همچنان که به جدم ابراهیم که این خانه را برای تو در این مکان بنا نمود اعتقاد و ایمان دارم. ای خداوند یگانه به حقیقت این خانه و حق آنکس که به فرمان تو آن را بنا نموده است. و به حق فرزندی که در رحم من است. از تو میخواهم ولادت او را بر من آسان قرار دهی که او یکی از آیات و نشانه های جلال و عظمت تو میباشد.
چند لحظه بعد به آرامی دیوار کعبه میشکافد و فاطمه بنت سد وارد میشود و دیوار دوباره به هم میرسد.
عباس بن عبدالمطلب متعجب میایستد و بلال را سراغ برادرش میفرستد. با نگرانی و ترس همراه چند مرد به طرف دیوار میرود ولی منفذی نمیبینند. طلحه بن طلحه کلید دار کعبه هر چه سعی میکند نمیتواند در کعبه را باز کند. ابوطالب با نگرانی وارد حرم میشود و به دیوار دست میکشد.
ابوطالب : خدا نگهبان و نگهدار آنها است صبر میکنیم تا چه پیش آید. کسی نباید مانع زیارت مردم شود.
بلال به آرامی به خانه امیه می رود تا ماجرا را برای او تعریف کند.
خارجی ـ حیاط خانه امیه ـ روز
امیه در حال خوردن انجیر است و با خونسردی با بلال حرف میزند و وانمود میکند از خبری که شنیده تعجب نکرده است.
امیه : ای بلال آیا دروغهایی که پدر و مادرت درباره پیامبر موعود گفتهاند کافی نیست که تو برای همسر ابوطالب چنین حکایتی درست میکنی؟
بلال که زبانش قبلا توسط امیه بریده شده و نمیتواند درست حرف بزند. بعضی از حروف را نمیتواند تلفظ کند و شین را سین تلفظ میکند.
بلال : ای ارباب رفتن تو به کعبه دروغ مرا آشکار میسازد اگر این واقعه را از خودم ساخته باشم به هر عقوبتی که تو برایم معین کنی راضی خواهم بود.
امیه : اگر آنچه میگویی دروغ باشد به جان خودم سوگند میخورم که اینبار تمام زبانت را جدا کنم.
بلال : و اگر سخن من حقیقت داشته باشد در ازای آن به من و مادرم چه خواهی داد؟.
امیه : اول باید از کسی سوال کنم که هاشمی نباشد و در ورود فاطمه بنت اسد را به چشم خود دیده باشد. اجازه میدهم که با مادرت حمامه برای سه شبانه روز در مکه آزاد و رها باشی و به هر کجا که میخواهید بروید
بلال : قبول برویم.
امیه : الان نه وقتی همسر ابوطالب از خانه کعبه بیرون آمد. هر چند بعید میدانم که بیرون آمدنی در کار باشد.
خارجی ـ جلوی خانه کعبه ـ روز
کسی اطراف کعبه نیست آفتاب به آرامی طلوع می کند. پیامبر، ابوطالب و مردان بنی هاشم به طرف خانه کعبه میروند بلال هم دور تر ایستاده است. دیوار کعبه در حال شکافتن است. بلال با عجله به خانه امیه میرود. پس از چند لحظه امیه و بلال و حمامه سر میرسند. امیه با تعجب میبیند که فاطمه بنت اسد بیرون آمده و کودکی در آغوش دارد و دیوار در حال بسته شدن است.
فاطمه : ای مردم خداوند بزرگ بر زنان برگزیده پیش از من چون آسیه دختر مزاحم و مریم دختر عمران فضیلت بخشید زیرا به من در خانه خود فرزندی عطا کرده است من سه روز در این خانه محترم ماندم و از مائدههای بهشتی برخوردار بودم. هنگام خروج گویندهای از غیب مرا صدا کرد و گفت این فرزندت را علی نام کن به درستی که من او را از عزت و قدرت و جلال خود آفریدهام و بهره کامل از عدالت خویش به او بخشیدهام و نام او را از نام خود مشتق نمودهام خوشا حال کسی که او را دوست بدارد و یاری کند او را و وای به حال کسی که فرمان او را نپذیرد و حق او را انکار کند.
امیه : سحر و جادوی مردان بنی هاشم کم بود که حالا نوبت زنان آنها شده است. ای ابی قحافه آیا تو آسیه بنت مزاحم و مریم بنت عمران را میشناسی؟.
ابی قحافه : [با بی اعتنایی] عرب نبودند.
امیه : بنی هاشم همیشه از کسانی صحبت می کنند که نه عربند و نه ما آنها را می شناسیم.
ابوطالب نوزاد را در آغوش میگیرد چشمان نوزاد بسته شده نوزاد دست به دست میگردد تا به دست پیامبر میرسد نوزاد به آرامی چشم باز میکند و لبخندی به پیامبر میزند.
ابوطالب : امروز همه مهمان منند هر کس میخواهد بیاید باید هفت بار گرد کعبه طواف کند.
امیه : [ناراحت از اینکه شکست خورده؛ به بلال] شما آزادید فقط برای سه روز آنهم فقط در مکه.
امیه حرم را ترک میکند و بیرون می رود.
حمامه : ماکه جز خانه امیه جایی را نداریم در این سه روز کجا برویم.
بلال : فعلا به خانه ابوطالب می رویم بعد هم به خانه یاسر در آنجا می توانی با سمیه کلی درد دل کنی.
بلال و حمامه خوشحال به طرف کعبه میروند تا طواف کنند.