به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، محمد جواد زمانی شاعر آئینی کشورمان شب گذشته به مناسبت ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام و اعیاد شعبانیه اشعاری را در هیئت شهدای گمنام(حسینیه قهرودیها) به حضرت صاحب الزمان، حضرت سیدالشهدا و علی اکبر تقدیم کرد.
از آفاق مکه خبر میرسد
که عمر شب تیره سر میرسد
بگو با مدینه، بگو با اُحد
که فرزندتان! از سفر میرسد
پدر خود خبر داده بود از دمی
که با ذوالفقارش پسر میرسد
بگو با همانان که بت باورند
خلیلی دگر با تبر میرسد
خلیلی که با سیصد و سیزده
دلیر سراپا جگر میرسد
چه باغی ز تالوس جانش به پاست
چه فیضی از آن بال و پر میرسد
از آن لحظه ای که گمان می کنیم
از آن لحظه هم زودتر میرسد
دعا کن دلا فیض دیدار او
همه با دعای سحر میرسد
***
ای گوهر جان! مثل صدف پاک دهان باش
در سیل سکوت آینه ریگ روان باش
چون صبح زداینده هر خواب گران باشد
با شوق هدف تیر در آغوش کمان باش
چون نوح سزاوار سلیمان زمان باش
ای حیرت دل! سیقل آینه جان باش
تا در تو ببینند هزار آینه انجم
یک چند دل آهوی رمیده زسخن شد
جان، مرغک آواره ویرانه تن شد
در خاطر هرخاطره چون باده کهن شد
آن بیت ز طالب که زبان دل من شد
از زخم هر جا که نشستیم وطن شد
و از گریه ز هر سو که گذشتیم چمن شد
ناگاه دل افتاد چو دریا به تلاطم
فرمود در این دشت نمانده است گیاهی
فریاد گر دین شده هر نام سیاهی
از تفرقه هر طایفه رفته است به راهی
مردان خدا در کفشان رشته آهی
نه گوشه امنی است، نه کهفی، نه پناهی
آنگونه که هر یوسفی آواره به چاهی
مردم همه مشغول به دنیا پی گندم
بگذار که حق،سنت معروف بماند
آن سِر ز خون سر زده مکشوف بماند
عزت به همین اندازه به موقوف بماند
همت به چنین عاطفه معطوف بماند
هر روح به این رایحه موصوف بماند
من کشته شوم امر به معروف بماند
تا شوق شهادت نرود از دل مردم
***
فریاد که از چشم همه خواب گرفتند
شش طاق ز شیخ و شرف از شاب گرفتند
در مزرعه دین خدا آب گرفتند
اولاد ز نام منبر و محراب گرفتند
آن نهر که در هر محل اعراب گرفتند
بنگر چه عناوین و چه القاب گرفتند
آن کیست که فریاد نیارد به تظلم
ای باورتان سبز چو بلبل نهراسید
موسی صفت از سحر تفعن نهراسید
کی حاصلتان بود تعاون نهراسید
در خصم شما نیست توازن نهراسید
از غرب از این مهد تعفن نهراسید
باطل به ستیز است و تباین نهراسید
تا دشمنتان روی نیارد به تحکم
***
هر چند که در باغ شریعت شرر افتاد
دنیا زده در کوفه، پی سیم و زر افتاد
دید نقاب از رخ مکسوف برافتاد
عمال یزدید آتششان بی اثر افتاد
این نغمه به لب های نسیم سحر افتاد
با آل علی هر که در افتاد بر افتاد