خبرگزاری دفاع مقدس – اکبر صفرزاده: ابراهیم حاتمی کیا در سال ۱۳۴۰ در یک خانواده مذهبی با اصالت آذربایجانی در تهران متولد شد. وی فعالیتهای سینماییاش را از سال ۱۳۵۹ با نوشتن فیلمنامه و کارگردانی فیلمهای کوتاه در فضای جبهه و جنگ آغاز کرد و در سال ۱۳۶۴ نخستین فیلم بلند خود را به نام «هویت» برای شبکه دوم سیما ساخت.
هویت در جشنواره فیلم فجر همان سال به نمایش درآمد و مورد پسند بسیاری از منتقدان قرار گرفت. خسرو دهقان که از مطرحترین منتقدان آن زمان بود فیلم را پسندید و از ابراهیم حاتمی کیا به عنوان فیلمسازی جوان و با استعداد که قابلیت رشد و تکامل در سینمای جنگ را دارد یاد کرد. حمایت سید مرتضی آوینی از فیلم هویت و ابراهیم حاتمی کیا نقش مهمی را در دیده شدن وی و فیلمش ایفا کرد.
ارتباط نزدیک ابراهیم حاتمی کیا با سید مرتضی آوینی و رفت و آمدهایی که حاتمی کیا به دفتر سید مرتضی داشت باعث شد تا باب آشنایی وی با مسعود فراستی فراهم شود. تاثیرات این دو منتقد بزرگ و صاحب فکر بر روی حاتمی کیا در دو فیلم دیدهبان و مهاجر به خوبی دیده میشود و قابل رد یابی است.
بسیاری از منتقدان صاحب نام سینمای ایران ابراهیم حاتمی کیا را فیلم سازی میدانند که همانند آینه عمل میکند و هرآنچه در پیرامونش است و میگذرد را به خوبی بازتاب میدهد. او زمانی که سید مرتضی آوینی و مسعود فراستی را در کنار خود دارد دیدهبان و مهاجر میسازد و زمانی که این دو را در کنار خودندارد دعوت را!
فیلم «برج مینو» از این جهت با اهمیت است که ابراهیم حاتمی کیا در این فیلم به صراحت اعلام میکند که دیگر علاقهای به تاثیر پذیری از فراستی و آوینی ندارد و میخواهد راه خودش را درسینما برود و به عنوان یک کارگردان صاحب تفکر به صورت مستقل عمل کند و فیلم بسازد. او آژانس شیشهای را بعد از برج مینو و در راستای همین تفکر میسازد.
بلافاصله پس از اکران فیلم «آژانس شیشهای» یوسفعلی میرشکاک مهمترین مقاله سینماییاش را در مجله دنیای تصویر منتشر کرد و حاتمی کیا را فاقد تفکر اصیل و اسطورهای خواند. او آژانس شیشهای را با فیلم ماجرای نیم روز و هفت سامورایی مقایسه و پس از آوردن دلایل کافی اثبات کرد که فیلم حاتمی کیا فاقد تفکر اصیل و درست است.میرشکاک با مقایسه ابراهیم حاتمی کیا با محسن مخملباف و دادن نشانههای تصویری لازم آغاز انحطاط ابراهیم حاتمی کیا را پیش بینی و اعلام کرد که آنچه بر سر مخملباف آمد دیر یا زود بر سر حاتمی کیا نیز خواهد آمد!
بحث درباره آژانس شیشهای به همین جا ختم نشد وسعید عقیقی منتقد صاحب نام کشورکتابی را به همین نام منتشر و در آن به بررسی دقیق و موشکافانه فیلم پرداخت. برخی از منتقدان نیزآژانس شیشهای را محصول پس لرزههای حاشیههای دو فیلم برج مینو و بوی پیراهن یوسف میدانند. حاشیههایی که زندگی شخصی و خصوصی حاتمی کیا را به میزان قابل توجهی تحت الشعاع قرار داد.
پس از فیلم آژانس شیشهای ابراهیم حاتمی کیا یکسره در دام نماد گرایی و نماد سازی افتاد. او از ساده گویی دست برداشت وهمه سعی خود را به کار بست تا حرفش را به پیچیدهترین شکل ممکن بزند، روبان قرمز، موج مرده و ارتفاع پست محصول این دوران هستند، دورانی که حاتمی کیا قصد دارد با پیچیده گویی و نماد سازی و نماد بازی خود را جهانی کند. اما متاسفانه این تغییر نگرش و تغییر رویه حاتمی کیا را به جایی نرساند واو را نه جهانی کردنه وطنی و نه نماد ساز و نماد باز، این تغییر نگرش به غیر از تولید سه فیلم ضعیف ارمغان دیگری را برای او به همراه نیاورد.
ابراهیم حاتمی کیا هنوز درگیر روشنفکر بازی و گفتن حرفهای قلمبه سلمبه و نماد بازی و نماد سازی است که به نام پدر را میسازد، در فیلم به نام پدر کاملا مشهود است که هنوز حاتمی کیا از شر روشنفکر بازی راحت نشده و هنوز دوست دارد پای تخته بایستد و به تماشاگر درس بدهد و او را از معلومات سینمایی خود شگفت زده کند.
تغییراتی که در جامعه به وجود میآید و جنبشها و جریانهای سیاسی که در جامعه شکل میگیرد او را مجبور میکند که کمی از روشنفکر بازی دست بردارد واز لاک خود بیرون بیاید و به محیط پیرامون خود توجه نشان دهد. اتفاقات سیاسی و اجتماعی حاتمی کیا را بیش از پیش مجذوب خود میکند و کار را تا بدانجا پیش میبرد که فیلم «گزارش یک جشن» را در ستایش از جریانات سال ۸۸ و پدید آورندگان آن میسازد.
به نام پدر، دعوت و گزارش یک جشن محصول تفکرات سیاسی ابراهیم حاتمی کیا و موضع گیری او در قبال مسائل روز جامعه است. حاتمی کیا در این سه فیلم کماکان لحن روشنفکرانه خود را حفظ کرده و پز فهمیدگیاش کماکان برقرار است.
پس از توقیف فیلم «گزارش یک جشن» جواد شمقدری از طریق بنیاد سینمایی فارابی پیشنهاد تولید فیلم «چ» را به ابراهیم حاتمی کیا میدهد تا بدین وسیله خاطره تلخ عدم نمایش «گزارش یک جشن» را از ذهن حاتمی کیا پاک و از او دلجویی کند.
تولید «چ» شروع میشود، حاتمی کیا دراولین یادداشتی که درباره این فیلم به نگارش در آورده است چنین میگوید:... نزدیک چهل روز است که در این شهر پاوه هستم و در این چله با مردمی هم نفس شدم که بسیار از باورم دور بود. شهادت میدهم که مردم پاوه و خانقاه و دریسان و نسمه و … را مردمی بسیار مهربان، صبور و به معنای واقعی مظلوم دیدم. روزهای پایانی ماه مبارک است. خدایا قسم به این ماه عزیز، نتیجه این فیلم چمران آنی باشد که من شرمنده این محبتها و شهدای مظلوم پاوه نباشم.
در روزهای پایانی فیلمبرداری «چ» خبری مبنی بروجود اختلاف شدید بین ابراهیم حاتمی کیا و فریبرز عرب نیا در رسانههای کشور چاپ و منتشر شد. فریبرز عربنیا پس از بروز مشکلات و اختلافاتی که با کارگردان و گروه تولید داشت کاررا نیمه تمام رها کرد و از سر صحنه فیلم به تهران بازگشت.
هنوز رسانههای مختلف درگیر انتشار مطلب در مورد اختلاف ابراهیم حاتمی کیا و فریبرز عرب نیا بودند که خبرگزاری ایسنا در این باره نوشت: «مطالبی دربارهٔ اختلاف میان فریبرز عربنیا و حاتمیکیا و توقف این فیلم مطرح شده که تهیهکننده آنها را تایید نمیکند. با این حال اطلاعات دریافتی حاکی از آن است که در پی بروز اختلاف و بازگشت عربنیا به تهران، موضوع با پادرمیانیهایی حل شده و قرار است ادامه کار از سر گرفته شود.»
حاتمی کیا در روزهای پایانی سال ۹۱ فیلم سینمایی «چمران» را برای صداگذاری به علی علویان سپرد. تدوین فیلم نیز توسط مهدی حسینی وند انجام شد تا این فیلم برای نمایش در سی و یکمین جشنواره فیلم فجر آماده شود. ساخت موسیقی این فیلم هم به فردین خلعتبری سپرده شد. فردین خلعتبری پیش از این سابقه همکاری با ابراهیم حاتمیکیا را در ساخت موسیقی متن فیلم سینمایی «به رنگ ارغوان» داشته است.
با همه تلاشی که بنیاد سینمایی فارابی به عنوان مالک فیلم و عوامل تولید انجام دادند «چ» به جشنواره سی و یکم نرسید و خود را برای حضور در جشنواره سی و دوم آماده کرد. حاتمیکیا در فیلم سینمایی «چ» سراغ دو روز و دو شب از زندگی شهید چمران رفته و از روز بیست و پنجم تا بیست و هفتم مرداد ۱۳۵۸ زندگی شهید چمران را روایت میکند.