عملیات فتحالمبین در دوم فروردین 61 انجام شد و قبل از آن عملیات طریقالقدس و آزادسازی بستان انجام گرفت. آزادسازی بستان در آذر سال 60 انجام شد و از همان زمان یا چند ماه قبلتر فرماندهان به دنبال این بودند که دزفول که یکی از شهرهای استراتژیک جنوب بود را از زیر آتش مستقیم توپخانه دشمن خارج کنند. دزفول، اندیمشک و شوش از جمله شهرهایی بودند که مستقیم زیرآتش توپخانه دشمن قرار داشتند. دشمن خیلی به این مناطق نزدیک شده بود و رودخانه کرخه تنها مانع دشمن بود و باعث زمینگیر شدنشان شده بود. ارتش بعث به دلیل موقعیت استراتژیک غرب کرخه که شامل دشت عباس، عینخوش و روستای سرخه تا رقابیه و غرب شوش میشد و کل منطقهاش 2 هزار کیلومتر مربع بود، حساسیت زیادی روی این منطقه داشت. این 2 هزار کیلومتر مربع دست دشمن بود و آنها اشراف زیادی به شهرهایی که در امتداد شهر بودند داشتند. دو سایت چهار و پنج در منطقه عینخوش بودند و عراق از آنجا با موشک شهرهایمان را مورد هدف قرار میداد. طرحریزی برای عملیات صورت گرفت تا شهرها را از تیررس آتش مستقیم دشمن خارج کنند. پیریزی عملیات فتحالمبین قبل از عملیات بستان در حال انجام بود و چند ماه پیش از آذر 60 این طرحریزی صورت گرفته و شناساییها انجام شده بود و دزفول محور طرحریزی این عملیات بود.
پس چرا بین زمان طرحریزی و انجام عملیات آنقدر وقفه افتاد؟
چون آن زمان بستان، هویزه، سوسنگرد و دشت آزادگان دست دشمن بود. تقریباً هم یک حالت انحرافی برای دشمن داشت که از منطقه عملیات فتحالمبین غافل شود و هم آنجا یک جای پای محکم پیدا کنیم و بتوانیم برای طرحریزی عملیات بزرگی مثل فتحالمبین که امام فرموده بود فتحالفتوح است استفاده کنیم. این عملیات نقش بسیار مهمی در تغییر موازنه قوا و تغییر موقعیت سوقالجیشی ما برای عملیاتهای دیگر مثل بیتالمقدس داشت. عملیات بیتالمقدس یک ماه بعد از فتحالمبین صورت گرفت و میشود گفت وسعت سرزمینیاش سه برابر فتحالمبین (6 هزار کیلومتر مربع) بود. قرارگاه عملیات فتحالمبین در دزفول بود و فرماندهان آن زمان مثل آقایان رضایی، صفوی، شمخانی، رشید و باقری همه در دزفول مستقر بودند و پیریزی عملیات در دزفول را انجام میدادند. نهایتاً منجر به این شد که در شب دوم فروردین سال 61 از پنج نقطه به دشمن حمله شد. در این عملیات تیپ ولیعصر(عج) به فرماندهی سردار رئوفی، تیپ 27 حضرت رسول(ص) با فرماندهی حاج احمد متوسلیان، تیپ 14 امام حسین(ع) اصفهان با فرماندهی شهید خرازی و تیپ 8 نجفاشرف نجفآباد با فرماندهی شهید احمد کاظمی حضور داشتند. بچههای ارتش هم در منطقه حضوری فعال داشتند و اولین عملیات مشترک بین سپاه و ارتش بود. فرماندهان یگانها سپاه و جانشینشان ارتش بود. برای اولین بار وحدتی بین نیروهای مسلح ایجاد شد تا این عملیات به آن شکل انجام گرفت.
در این عملیات ابتکارات ناب جنگی مثل طرح حمله شهید متوسلیان را میبینیم. کمی از ابتکاراتی که در عملیات شاهد بودید را توضیح میدهید؟
تیپ 27 حضرت رسول(ص) با فرماندهی جاویدالاثر احمد متوسلیان باید پنج، شش کیلومتر در منطقه عینخوش میآمد تا به دشمن میرسید. آنها پیاده در شب عمل میکردند تا نیروهای دشمن را غافلگیر کنند. خاطرم هست آن شب باران میآمد. باران ابتدا خیلی سبک بارید ولی با گذشت زمان شدید شد. این عملیات در عین غافلگیری کامل انجام شد. پنج، شش کیلومتری که بچهها باید برای رسیدن به دشمن طی میکردند شنزار بود و صدای پا در منطقه میپیچید. آنها کف پوتینهایشان را با نمد و تکههای پتو بستند و جاهایی را بچههای اطلاعات عملیات فرش کردند تا به خطوط مقدم دشمن برسند. این نکته بسیار جالبی در این عملیات بود.
در منطقه کرخه نزدیک پل کرخه که منفجر شده بود و روی آن یک پل موقت فلزی ساخته شده بود تیپ ولیعصر(عج) دزفول تونلی را به کمک مقنیهای قزوین به طول دو کیلومتر در آورده بود. تونلی به صورت قنات که از خط ما شروع میشد و پشت خط دشمن در میآمد. این تونل هم یک نقطه غافلگیری برای دشمن بود. حفر این تونل در پشت خاکریز دشمن شش ماه طول کشید و عراق آنجا خاکریزی زده بود که ارتفاعش به پنج متر میرسید. یعنی آن خاکریز با توجه به دشتی که پایینش قرار داشت، تمام منطقه را زیرنظر میگرفت. بچهها کار را انجام دادند و شب عملیات پشت خطوط دشمن درآمدند. عراقیها وقتی متوجه شدند که فهمیدند هم از روبهرو میخورند و هم از پشت. از دو طرف در منطقه غافلگیر شدند. از سمت رقابیه و شوش دانیال هم نیروهای شهید کاظمی وارد عمل شدند و موفق شدند دشمن را در محاصره کامل در بیاورند و تلفات زیادی از دشمن بگیرند.
این غافلگیریها را ما از تجربه جنگهای کردستان داشتیم یا ابتکارات جنگیمان بود؟
جنگ کردستان در سال 58 مثل امروز سوریه یک جنگ شهری بود. این کارها ابتکاراتی بود که خداوند در ذهن فرماندهان و رزمندگان به وجود میآورد و بعداً تجربهای برای سایر ارتشهای دنیا شد.
با نگاهی به تعداد اسیرانی که ما در این عملیات گرفتیم و با توجه به میزان زمینی که از دشمن بازپس گرفتیم میتوانیم بگوییم عراق اولین شکست بزرگش را در عملیات فتحالمبین تجربه کرد؟
به طور قطع میتوان گفت عراق بعد از این عملیات شاکله دفاعیاش از هم پاشید. به دلیل همین از هم گسستگی فرماندهان بلافاصله عملیات بیتالمقدس را طرحریزی کردند. پس از عملیات هم هنوز دشمن نتوانسته بود خودش را جمعوجور کند. عملیات فتحالمبین تا 25 فروردین تثبیت شد و منطقه آزادسازی و پاکسازی شد. دشمن تا مرز عقبنشینی کرد و 80 کیلومتر از عمق خاکمان آزاد شد. چون شیرازه دشمن از هم پاشیده بود تا میخواست خودش را جمعوجور کند عملیات در شب دهم اردیبهشت 61 با فاصله یک ماه انجام شد که سوم خرداد منجر به آزادسازی خرمشهر شد. این عمیات سرآغاز عملیاتهای بزرگ ما در جنوب بود. بعد از عملیات بیتالمقدس دومین عملیاتی بود که بیشترین اسیر را داشت و چون یک سوم منطقه عملیاتی بیتالمقدس بود نزدیک 16 هزار اسیر از دشمن گرفته شد و به همین نسبت از نیروهای دشمن تلفات گرفت. میشود گفت با غنایمی که در این عملیات به دست آوردیم یگانهای اولیه سپاه مثل توپخانه و ادوات و بعضی از یگانهای موشکی تشکیل شد. امام درباره عملیات فتحالمبین فرمود من دست و بازوی شما رزمندگان را میبوسم و به این بوسه افتخار میکنم.
سالهای ابتدایی دهه 60 زمانی برای جولان منافقان در جنگهای خیابانی بود. پیروزی رزمندگان در عملیات فتحالمبین تا چه اندازه بر فضای سیاسی کشور اثر گذاشت؟
تقریباً شهرهای جنوب به جز دزفول مقرهای منافقان و چریکهای فدایی خلق و خلق عرب بودند و در بیشتر شهرهای خوزستان جولان میدادند. منافقین پس از تیر60 به مبارزه مخفی روی آوردند که دیگر ستون پنجم دشمن در شهرهای مرزی جنوبی شده بودند و به ارتش عراق گزارش و اطلاعات میدادند. مقرهای زیاد از آنها در شهرهای جنوبی کشف و نابود شد و باعث شناسایی و پاکسازی شهرهای جنوبی از وجود منافقان شد.
منبع: روزنامه جوان