در اول اسفند 1364، نماینده امام (ره) در سپاه پاسداران، حجت الاسلام و المسلمین شیخ فضل الله محلاتی به همراه هشت تن از نمایندگان مجلس، چند تن از قضات و مسؤولین دیگر، عازم جبهه های جنگ بوند که هواپیمای حامل آن ها مورد حمله دو فروند جنگنده عراقی قرار گرفت و در 25 کیلومتری شمال اهواز سقوط کرد و کلیه سرنشینان آن که نزدیک به 50 تن بودند، به شهادت رسیدند.
خلبان عباس جاهدی متولد 1333 بود که در این پرواز به عنوان کمک خلبان در کادر پروازی قرار گرفت. او که تحصیلات هوایی خود را در رشته هوانوردی از آمریکا گرفته بود در زمان شهادت رشته دندانپزشکی را می گذراند. آن روز نوبت پرواز شهید نبود و به خاطر مشکلات یکی از دوستان شیفت خود را عوض کرد و جانشین کمک خلبان شد.
*رفتن عباس را درک نکردم
شهرام جاهدی فرزند دوم شهید عباس جاهدی که 34 سال سن دارد و متولد تهران است وی کارشناس نرم افزار، متأهل و دارای یک فرزند پسر بنام رهان است. پسر شهید جاهدی به روایت از همسر شهید می گوید: شب قبل از حادثه که به خانه آمد فرزندان خواب بودند، به من گفت بیدارشان کن تا بر سر سفره جمع باشیم این شام آخر است به او گفتم تو که شب گذشته پرواز داشتی مگر جایی می خواهی بروی که پاسخ داد به عنوان کمک خلبان پرواز دارم برای یکی از دوستان گرفتاری پیش آمده قرار شد به جای او پرواز کنم. من که موضوع شام آخر را جدی نگرفته بودم سفره را انداختم و دو نفری شام خوردیم صبح که برای نماز بیدار شدیم گفت: بچه ها را برای صبحانه بیدار کن میخواهم باهم صبحانه بخوریم این آخرین صبحانه است، باز جدیش نگرفتم و فقط فرزند بزرگم که محصل بود را بیدار کردم. سه نفری پای سفره نشستیم. از لحظه رفتن عباس تا نزدیکی های غروب دلهره و نگرانی داشتم که از طریق اخبار به این اتفاق واقف شدم و صد افسوس خوردم که عباس به من گفت اما من درک نکردم.
وی با استناد به گفته چند تن از دوستان و همکاران پدر می گوید: روز پرواز سه بار از هواپیما پیاده اش گردند تا به جای او پرواز کنند اما عباس مصر بود که این پرواز حق من است و من می دانم که باید بروم اما شما هیچ نمی دانید.
*قرض ورزی به سانحه هوایی اول اسفندماه
بر اساس آمار شبکه ایمنی هوانوردی ایران، منتشر شده در ویکی پدیا یک هزار و 530 سانحه هوایی در میان هواپیماهای ایران رخ داده است که بین پنجاه تا هفتاد سانحه آن مرگبار بودهاند.40 حادثه هوایی از سال 1944 میلادی تا انقلاب ایران در سال 1357 ثبت شدهاست پس از انقلاب سال 1357، بیش از هزار و 400 صد نفر جان خود را در سوانح هوایی ایران از دست دادهاند و سقوط هواپیمای ایرباس آ-300 در پرواز شماره 655 ایران ایر، بهوسیله ناو جنگی وینسنت آمریکا در خلیج فارس هشتمین حادثه هواپیمائی در دنیا از لحاظ تعداد مسافرین کشته شده می باشد که تمام 290 سرنشین آن کشته شدند. آمار ویکی پدیا تقریبا کامل است اما در تمام آماری که ویکی پدیا داده است حتی اشاره ای به این سانحه هوایی که توسط رژیم بعث و برای در اختیار گرفتن بالاترین کادر پروازی و سران لشکری و کشوری انجام شده ارایه نشده و گویی نوعی قرض ورزی توسط این سایت وجود دارد.
خلبان شهید عباس جاهدی
*سقوط فرندشیپ
شهرام جاهدی فرزند یکی از کادر پروازی می گوید: با توجه به جعبه سیاه، هواپیمای حامل آیت الله شهید محلاتی و هیأت همراه که همگی از نمایندگان مجلس و قضات عالی رتبه ی دادسرای نظامی بودند، به خلبانی عبدالباقی درویش، بعد از پشت سر گذاشتن شهرستان ایذه، در نزدیکی اهواز در حال پرواز بودند که دو فروند میگ عراقی، مجهز به موشک های مدرن هوا به هوا، برروی فرکانس فرند شیپ می روند و با لهجه انگلیسی ـ عربی خود، به خلبان هواپیما اخطار می دهند که بی دردسر به همراه آنان به سوی عراق بروند.
وی می افزاید: درویش خلبان شجاع و وطن پرست ایرانی، بدون توجه به اخطار دشمن، هم چنان به راه خود ادامه می دهد. عراقی ها این بار از راه دیگری وارد می شوند و خطاب به او می گویند: شما و سایر خدمه پرواز در امان هستید. ما پناهندگی شما به هر کشور آزادی در دنیا را تضمین می کنیم، تکرار می کنیم: ما با شما هیچ کاری نداریم، هدف ما مسافران شماست. در این جا درویش متوجه می شود که عوامل خود فروخته داخلی یا همان ستون پنجم، دقیقاً آمار و اسامی سرنشینان را به دشمن اطلاع داده اند. آخر، ایشان تا آن لحظه، داشته دشمن را متقاعد می کرده که این هواپیما، مسافربری و غیر نظامی است و واقعاً هم آن هواپیما غیرنظامی بود و این مسأله از روی رنگ هواپیما نیز مشخص بود، چون در آن ایام، تعدادی از هواپیماها، صرفاً برای مقاصد غیرنظامی و شخصی پیش بینی شده بود؛ مانند هواپیمایی ساها که همه نوع هواپیما دارد. علاوه بر آن، فرند شیب کلاً هواپیما مسافربری است و هیچ نقشی نمی توانست و نمی تواند در نبردهای هوایی داشته باشد، ولی همان طور که گفتم، دشمن از طریق وطن فروش ها متوجه شده بود که مسافران آن هواپیما آدم های معمولی نیستند.
*شهادت را به تسلیم شدن ترجیح می دهیم
جاهدی با اشاره به این موضوع که طبق مقررات، هر مقام عالی رتبه ای که سوار هواپیما شود، بدون در نظر گرفتن مقامش در داخل هواپیما، تصمیم گیرنده همان فرمانده هواپیماست. ادامه می دهد: خلبان ارشد، بعد از آگاهی از نیت پلید دشمن، مراتب را با حضرت آیت الله محلاتی در میان می گذارد و تصمیم نهایی را به ایشان واگذار می کند. به نظرم مشورت درویش و واگذار کردن تصمیم نهایی به آیت الله شهید محلاتی، حاکی از احترامی است که این خلبان به نظر نماینده امام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گذاشته است. سرانجام شهید محلاتی در پاسخ می گوید: ما شهادت را به تسلیم شدن در مقابل دشمن بعثی ترجیح می دهیم. و خلبان شجاع، همان کاری را می کند که باید می کرده است...
*از آسمان به آسمان پر گشودند
هواپیما، بدون توجه به اخطارهای مکرر دشمن به راه خود ادامه می دهد. در جعبه سیاه صدای تلاوت قرآن مجید، یک صدا از داخل هواپیما به گوش می رسد. در این هنگام، دشمن زبون اولین موشک را شلیک می کند... به گفته شاهدان عینی که از پایین شاهد ماجرا بوده اند، با اولین شلیک، بال چپ هواپیما کنده می شود. خلبان، با مهارت تلاش می کند هواپیما را در جایی مسطح فرود آورد. جنگنده عراقی، با مشاهد شجاعت و مهارت خلبان ایرانی، مجبور می شود دومین موشک خود را هم به سوی هواپیمای آسیب دیده، شلیک کند. با برخورد موشک، هواپیما چند تکه شده و مسافران از آسمان به آسمان پر می کشند...
*یادی از شهدای پرواز
وی نقش ستون پنجمی ها را در این اتفاق پررنگ می بیند و مستند به جعبه سیاه هواپیما می گوید: با توجه به کادر خاص پروازی و اشخاص حاضر در هواپیما به خلبان اعلام می شود که ما از مشخصات سرنشینان هواپیما مطلع هستیم وی در ادامه اسامی نام برده شد در جعبه سیاه توسط فرمانده میگ دشمن را اینگونه بیان کرد: مهدی آشوری- عنایت احمدی - ابوالقاسم ارشادی -رجب علی اسلامی - احمد انصاری - رضا برادران هاشمی - عباس جاهدی - سید حسین حسینی- احمد خان احمد لو - محمد خداپرست - محمود خضرائی - سیدحسن خضری - عبدالباقی درویش - ابوالقاسم رازقی - نورالدین رحیمی - میرولی رفیعی راد - احمد رقمی - محمدعلی روحانی فرد - غلامرضا سلطانی - سیدحسن شاهچراغی - محبوب شیری - محمدجواد صدیقیانی کاشی - سیدحسن طباطبائی نسب - محمدحسین عنایتی - اسدالله عیسی نیا - علاء الدین فراز - عبدالله فیاضی - عبدالله فیضی باجین- سید احمد قاسمیان - سلطان مراد کزازی - محمدرضا کشواد - محمد کلاته ای- محمد گلابچی - شیخ فضل الله محلاتی - احمد محمودی - محمد مصطفوی کرمانی - صادق مطهری - علی معرفی زاده - سید حسین معنوی - محمد مقدسیان - داود مقرنس- رشید موسوی - سیدابوالقاسم موسوی دامغانی - فرج الله نصیری - محمود نوریخواه - جعفر نیری - علی ورقامحبی - سیدابوالقاسم هاشمی - مهدی یعقوبی که نام آنها کنار نام دیگر شهدا جاوید است.
*عباس زنده است
جاهدی بیان میکند: به گفته مادرم هر سه فرزندانش در کل، چهره، خلق و خو رفتار و منش پدر را به ارث برده ایم بهرام که در زمان شهادت پدر تنها 8 سال داشت از لحاظ چهره شبیه ترین ما است من 2 سال از بهرام کوچکترم و مادر می گوید که خلق و خوی بیشتری از پدر به ارث برده ام صبور و تو دار اما در جایی که حقی از کسی ضایع شود تند و خشمگین می شوم او می گوید که پدر بارها بخاطر احقاق حق با ظالم درگیری فیزیکی هم پیدا کرده و هرگاه من را در این حال می بیند با لبخندی بیان می کند عباس زنده است. احمد برادر کوچکم که در روز شهادت پدر یک و سال نیم داشت و نتوانست مدت بیشتری آغوش پدر را درک کند هوش و زکاوت پدر را بیشتر نمود می کند.
وی به روایت از پدر بزرگ مرحوم خود می گوید: بین هشت فرزند عباس مذهبی تر و هیاتی بود و این خصلت او را مانند یوسف در چشم من کرده بود تا جایی که خواهران و برادران به یوسف من رشک می بردند.
*ارتش پهلوی خائن است
وی با تاکید بر حق طلبی خلبان شهید نسبت به ظالم تاکید می کند: در زمان رژیم پهلوی به دلیل آنکه خود شاه و پسرش از خلبانان بودند توجه و عرق خاصی به نیروی هوایی داشت اما پدر و دیگر نظامیان نیروی هوایی تاب ظلم شاه به مردم را نیاوردند و به ظاهر ولی نعمت خود، خیانت کردند و در کنار ولی نعمتان واقعی خود یعنی مردم قرار گرفتند. پدر جز خلبانانی بود که روز 19 بهمن ماه در دیدار امام در اولین صف های بیعت قرار گرفت، او در عکس معروف بیعت همافران با امام دور یکی از عکس ها خط کشیده و چهره خود را مشخص کرده است. پدر به گفته عمویم از خلبانانی بود که اعلامیه های امام را در پادگان هوایی پخش می کرد.
*یتیم شدن ساده ترین ها را ماندگار می کند
شهرام که اکنون دبیر مجمع فرزندان شهید است و آنان را گرد هم جمع کرده درباره خاطرات خود با پدر می گوید: وقتی یتیم می شوی لحظات بسیار عادی کودکیت ماندگار و دوست داشتنی می شود چرا که یاد پدر را زنده می کند، من و برادر بزرگم به یاد داریم وقتی پدر از ماموریت می آمد بین تقسیم بسته پذیرای که در پرواز به او داده بودند چگونه باهم درگیر می شدیم و آخر هم با میانجی گری پدر به پایان می رسید.
فرزند شهید جاهدی با بیان تاریخ تولد خود در 26 دی ماه 1358 یعنی اولین سالگرد فرار خفت بار شاه به نقل از عموی خود می گوید: در روز فرار شاه پدرم با یک اسلحه خود را به فرودگاه مهرآباد می رساند تا قبل از فرار او را به سزای اعمال خور برساند که با وساطتت چندتن از همکاران از نیت خود برمی گردد.
وی اعلام کرد: طی یک رایزنی با مسئولان نیروی هوایی توانسته ام موافقت آنها را برای داشتن یک نسخه از جعبه سیاه را بگیرم، محتوای این جعبه آخرین یادگارهای پدر من و شهدای این سانحه است.
*درد دل های فرزند شهید
این فرزند شهید می گوید: روزی در محل کار خبری از تلویزیون اعلام شد که مربوط به ایثارگران بود خانمی از بین همکاران که مطلع نبود من فرزند شهید هستم خطاب به من گفت: خسته شدیم تاکی؟ بخورند و ببرند؟ 30 سال گذشته. وی ادامه داد من انتقادی به این خانم یا دیگر هم وطنان ندارم فقط می گویم مگر در دین ما گفته نشده اگر احسان می کنی در خفا انجام بدهید تا آبروی احسان شونده حفظ و غرورش شکسته نشود؟ آنچه به ما تعلق می گیرد نه احسان و نه صدقه است که اینگونه در بوق می کنند پرداخت ماهیانه که حقوق پدرمان است و اگر چیزی بیش تر از آن بدهند پول خونش است چنانچه به آن خانم جواب دادم شما حاضرید یک بند از تا نگشت کوچک دست چپ پدرتان قطع شود و در عوض ماهی سه میلیون دریافت کنید می گویم که مادرم هم بارها اعلام کرده که ما برای این چیزها خون نداده ایم و هدف ملت ایراد و شهدا بالاتر از مادیات است تا جایی که به تصویر پدر در بزرگراه افسریه معترض شد و درخواست برداشتنش را داد.
می گویند سهمیه دارید و من جواب می دهم شک دارید که شهدا و جانبازان و در کل رزمندگان ما از قوه عقلانیت و هوش بالایی برخوردار بوده اند که اگر آن ها اول بودند توانایی دهم شدن به فرزندان ارث نرسیده و اگر دهم بودند صدم شدن در توان فرزندش نیست که علم هم رقابت کرده نسل به نسل بهره هوشی بالاتر می رود اتلاق سهمیه معنایی ندارد تنها یک ارجحیت است در صورتی که باشرایط برابر با کسی قرار بگیرند ارجحیت با خانواده ایثارگران است. هرساله حقوق دریافتی تمام اقشار جامعه افزایش پیدا می کند اما خبر مهم آن روز افزابش حقوق ایثارگران است.
در تاکسی نشسته بودم که فردی با دیدن عکس پدر بر دیوار گفت: اینها رفتند و خانواده شان به همه چیز رسیدند من هم کارت شناسایی خود را درآورد و گفتم ببینید شهرام جاهدی فرزند عباس درست است؟ مرد با تعجب یه نگاه به کارت می کرد یه نگاه به من و من کرد. گفتم: تعجب نکنید ما از شماییم و در کنار شماییم و همانند شما هستیم.
فرزند شهید عباس جاهدی
*عکس های همراه شهرام از پدر
شهرام دو عکس از پدر را در دفترچه خود همراه دارد یکی در اتاق خلبانی و دیگری پیکر شهید است که به صورت نیم تنه و بدون دست با فرقی شکافته عباس وار به دیدار حق شتافت وی درباره انتخاب این عکس می گوید: من با این عکس رابطه بهتری برقرار کردم و همراهم است تا فراموش نکنم فرزند کی بودم و او برای چه هدفی اینگونه قطعه قطعه گشته است. یادم باشد تا در طول روز حقی را ناحق نکنم حرامی را به زندگیم نیافزایم و برای حفظ دین و ناموس و خاک وطنم بکوشم و به ناموس دیگران چشم بد ندوزم.
پایان
گفتوگو از: سامیه امینی